loading...
ادبیات داستانی معاصر
تبلیغات

دنیایی متفاوت ویژه دختران♥

مسعود رضایی بازدید : 166 دوشنبه 05 فروردین 1392 نظرات (0)

داستان چیست؟

داستان چشم انداز نویسنده را از زندگی به تصویر می کشد و افکار و اندیشه های او را به نمایش می گذارد . داستان همچنین نحوه برخورد نویسنده با زندگی و فلسفه زندگی او را مجسم می کند . در کتاب «فرهنگ اصطلاحات ادبی جهان » داستان چنین تعریف شده است: «داستان اصطلاح عامی است برای روایت یا شرح و روایت حوادث . در ادبیات داستانی عموما داستان در برگیرنده نمایش تلاش و کشمکشی است میان دو نیروی متضاد و یک هدف .» (1)

داستان هم از نظر شکل و یاختار و هم از نظر مضمون و موضوع با قصه (که از دیرباز در این ملک و بوم رایج بوده است و بیشتر جنبه غیر واقعی و خیالی داشتع تا جنبه واقعی و محسوس) اختلاف های اساسی دارد . بر خلاف قصه که طرح (پیرنگ) و حقیقت مانندی ندارد، داستان کوتاه اغلب دارای طرح منسجم و حقیقت مانندی است . داستان کوتاه معمولا دارای یک حادثه اصلی و یا مرکزی است که حوادث و وقایع دیگر برای تکمیل آن واقعه آورده می شوند . (2) این حادثه اصلی و مرکزی باید حقیقت مانندی داشته باشد و در نظر خواننده واقعی جلوه کند . از این رو بعضی معتقدند که داستان تشکیل شده است از یک «راست بزرگ » (که واقعه اصلی و مرکزی را شامل می شود که باید حقیقت مانندی داشته باشد و برای مخاطب باور پذیر باشد) به علاوه دروغ های کوچک (واقعه های فرعی و جانبی که از تخیلات نویسنده ناشی می شوند) که به کمک «راست بزرگ » می شتابند تا داستان را واقعی و مستدل جلوه دهند . مثلا پدر خانواده ای به سفرهای طولانی می رود . این رویداد یک واقعه مرکزی است و وقایع جانبی و فرعی دیگر که تکمیل کننده این واقعه مرکزی است به دید و برداشت نویسنده وابسته است و اینکه نویسنده چه مفهوم و هدفی را تخواهد در داستان خود دنبال کند .

داستان کوتاه در انواع ادبی دیگر از قبیل رمان و ... از انعطاف پذیری بیشتری هم در انتخاب موضوع و هم در انتخاب زمان و شخصیت ها برخوردار است . در نتیجه هر چه شناخت نویسنده از طبیعت خود و از اجتماعی که در آن زندگی می کند بیشتر باشد و اطلاعات و معلومات بیشتری داشته باشد می تواند بوسیله این شناخت الگوها و قالب های تازه ای بوجود آورد .

یکی از تعریف های که در خصوص داستان کوتاه ارائه شده است این است که «داستان کوتاه برشی است از زندگی » این تعریف بر بعضی از داستان ها قابل انطباق است . در این گونه داستان ها نویسنده دریچه ای به روی زندگی شخصیت داستانش گشود . و به خواننده امکان می دهد که از این دریچه به چشم انداز وقایع بنگرد . (3)

وظایف داستان

یکی از والاترین وظایف داستان ترویج فضیلت های اخلاقی و معنوی است و مبارزه با پلیدی ها، ناروایی ها و بی عدالتی ها . داستان نویس متعهد گر چه می داند داستان باید خواننده را سرگرم کند ولی هدف اصلی و نهایی اش تعلیم دادن است و آگاه کردن . از اسن رو می گویند ادبیات به طور عام و داستان به طور خاص نوعی تبلیغ است . داستان تاثیری بر اذهان خوانندگان می گذارد که ممکن است هیچ رساله تحقیقی، فلسفی و اخلاقی این قدرت را نداشته باشد . داستان نویس می تواند منظور واعظ، محقق و یا فیلسوف را با داستان هایش برآورد و فضیلت های اخلاقی و معنوی والایی را ترویج کند . مثلا ممکن است شخصیت اصلی داستانی فاقد هر نوع فضیلت معنوی و روحی باشد و کارهایش با هیچ یک از موازین اخلاقی نخواند . اما نویسنده می تواند جریان وقابع را طوری ارائه دهد که در پایان خواننده به این نتیجه برسد که «دلم نمی خواهد به جای او باشم » . همین آگاه کردن خواننده یکی از وظایف داستان است . بی جهت نیست که بعضی ها معتقدند که داستان باید به خواننده چیزی یاد بدهد و آگاهی او را گسترش دهد و تنها او را سرگرم نکند . داستان هایی که فاقد این خصوصیت هستند یعنی جنبه آموزندگی را اطلاعات دهندگی ندارند، داستان های ماندگاری نیستند .

در داستان به واقعیت هایی بر می خوریم که در زندگی با آن ها روبه رو هستیم . با خواندن و آگاه شدن از سرنوشت شخصیت های داستان ما در زندگی آگاه تر و معقول تر می شویم و اگر بخواهیم دست به کاری بزنیم عاقلانه تر عمل می کنیم . زیرا شخصیت های داستان بر اثر اعمالی که انجام می دهند به نتیجه ای می رسند که در آینده و در زندگی واقعی ممکن است ما به آن برسیم . بنابراین اعمال و سرنوشت این شخصیت ها می تواند ما را در زندگی راهنمایی و هدایت کند (4)

داستان در حکم آیینه ای است که تحولات روحی و معنوی انسان را درطول زمان در خود بازتاب می دهد . تا انسان وجود دارد و متحول است داستان نیز وجود خواهد داشت و تصویر او را در خود نشان خواهد داد .

شما از داستان همواره صدایی را می شنوید که داستان را برای شما مثل نقال های قدیمی نقل می کند . این نقل داستان به شیوه های مختلف صورت می گیرد . این شیوه های مختلف را در اصطلاح «زاویه دید» می گویند . نویسنده از طریق همین شیوه های نقل با داستان و شما ارتباط برقرار می کند و از طریق همین رابطه است که شما خبر می شوید که برای شخصیت ها در صحنه داستان حوادثی اتفاق می افتد . نظم و ترتیب این حوادث بر عهده طرح یا پیرنگ است . پیرنگ مواد و مصالح را میگیرد و آنها را براساس رابطه علت و معلولی تنظیم می کند و به آن آغاز، میانه و پایان می دهد تا «درونمایه » را مجسم کند یعنی فکر و معنای مسلطی که به داستان حاکم است .

اینها به اضافه چند عامل دیگر عناصر داستان را تشکیل می دهند . (5) (6)

برای آشنایی بیشتر شما با عناصر تشکیل دهنده یک داستان، این عناصر را بررسی می کنیم تا شما خوانندگان محترم با شناخت این عناصر و به کارگیری آنها به نوشتن داستان هایی بدون اشکال بپردازید . در پایان تمرین هایی داده می شود که شما می توانید آنها را انجام داده و برای دفتر ماهنامه ارسال کنید تا ما به نقد و بررسی آنها بپردازیم .

عناصر داستان

1 - پیرنگ (طرح)

کوتاه ترین تعریفی که برای پیرنگ (طرح) آورده اند واژه الگوست که خلاصه شده «الگوی حوادث » است اما حوادث به خودی خود پیرنگ را به وجود نمی آورد بلکه پیرنگ خط ارتباط میان حوادث را ایجاد می مند از این رو می توانیم بگوییم: پیرنگ (طرح) وابستگی میان حوادث یک داستان را به طور عقلانی تنظیم می کند . از این نظر پیرنگ فقط ترتیب و توالی وقایع نیست بلکه مجموعه سازمان یافته وقایع است . این مجموعه وقایع و حوادث با رابطه علت و معلولی به هم پیوند می خورد . در روزنامه ها ما فقط ذکر حوادث را می خوانیم اما اگر براساس همین حوادث داستانی نوشته شود باید علت روی دادن حوادث را بدانیم و از انگیزه آنها باخبر شویم . فقط ذکر حوادث داستان را خلق نمی کند . بنابراین ساختمان پیرنگ (طرح) براساس انگیزه وقایع گذاشته می شود و به همین دلیل حوادثی که در داستان رخ می دهد باید علت و انگیزه داشته باشد و به نتیجه منطقی برسد . (7)

در قصه ها که در گذشته نوشتن آنها معمول بوده حوادث با نظم و ترتیبی ابتدایی به هم مرتبط می شوند . پس قصه ها اغلب پیرنگی استوار و محکم ندارند و گاهی نقش عنصر پیرنگ در آنها به حداقل می رسد . حوادث پیاپی محور قصه قرار می گیرند بی آنکه این حوادث و وقایع از نظم معقول و قابل قبولی برخوردار باشند . (8)

فورستر در کتاب «جنبه های رمان پیرنگ (طرح) با چنین تعریف می کند: «طرح » نقل حوادث است با تکیه بر موجبیت و روابط علت و معلولی . مثلا سلطان مرد و پس از چندی ملکه از فرط اندوه درگذشت، طرح یا پیرنگ است . در اینجا توالی زنان حفظ شده و حس سببیت بر آن سایه افکنده است .» (9)

پس پیرنگ (طرح) همواره در پاسخ به «چرا» می آید . برای اینکه ببینید داستان ما طرح معقولی دارد، حوادث را با لفظ «چرا» سؤالی کنید . مثلا بگویید چرا ملکه مرد؟ از فرط اندوه درگذشت همسرش . اگر پاسخ شما معقول بود، پس داستان همواره باید انگیزه و علت داشته باشند و این انگیزه اساس کار هر داستان نویس است; زیرا هیچ عملی به خودی خود و بی دلیل اتفاق نمی افتد .

در شماره آینده با ساختار پیرنگ (طرح) آشنا می شوید .

تمرین

به اطراف خود نگاه کنید . هر روز در اطراف شما حوادث و وقایع گوناگونی رخ می دهد که رابطه علت و معلولی بین آنها حاکم است و می تواند پیرنگ (طرح) یک داستان باشد . به نوشتن 5 نمونه طرح که حوادث آن دارای رابطه علت و معلولی قوی است و توالی زنان در آن رعایت شده باشد، اقدام کنید . در اینجا به ذکر یک نمونه می پردازیم:

پیرمردی فوت می کند همسر پیرش که می بیند تنها مونس خود را از دست داده است، برای اینکه سربار فرزندانش نباشد، با پای خود به خانه سالمندان می رود .

این می تواند طرح یک داستان باشد . شما نیز با الهام از حوادث اطراف خود به نوشتن 5 طرح اقدام کنید و آنها را برای ما بفرستید تا در شماره های آینده به نقد و بررسی طرح های شما بپردازیم . منتظر آثار شما هستیم .

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    اثار کدام یک از نویسندگان را دوست دارید
    وبسایت نویسندگان (برای ورود به وبسایت هرکدام از نویسندگان بر روی عکس انها کلیک کنید)


    وبسایت صادق هدایت

    وبسایت محمد علی جمالزاده

    وبسایت صمد بهرنگی

    آمار سایت
  • کل مطالب : 12
  • کل نظرات : 6
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 12
  • آی پی امروز : 6
  • آی پی دیروز : 5
  • بازدید امروز : 13
  • باردید دیروز : 7
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 34
  • بازدید ماه : 142
  • بازدید سال : 726
  • بازدید کلی : 74,232