loading...
ادبیات داستانی معاصر
تبلیغات

دنیایی متفاوت ویژه دختران♥

مسعود رضایی بازدید : 55 پنجشنبه 15 فروردین 1392 نظرات (1)

 روز مرگم اشک را پیدا کنید، روی قلبم عشق را پیدا کنید

روز مرگم خاک را باور کنید روی قبرم لاله را پرپر کنید
خانه را وقف نیلوفر کنید پیکرم را غرق در شبنم کنید
روز مرگم دوست را دعوت کنید، بعد مرگم خنده را سر کنید
رفتنم را ای دوستان باور کنید

با نهایت تاسف و تاثر درگذشت استاد ادبیات خانوم اکرم حیدری را به تمامی فعالان این رشته و نویسندگان تسلیت عرض مینماییم برای شادی روح ان مرحومه یک فاتحه بفرستید

مسعود رضایی بازدید : 134 یکشنبه 11 فروردین 1392 نظرات (0)

 

به نظر من سخت ترین سبک نویسندگی نوشتن داتسان های کوتاه است که به تخصص های بسیار ویژه ای احتیاج دارد که کار هر نویسنده ای نیست و هنر خاص خود را می طلبد بعضی از نویسندگان برای اینکه مطالب خود را خواننده القا و یا تفیهم کنند در قالب داستان های چند صد صفحه ای این کار را انجام می دهند ولی یک داستان نویس کوتاه از بین میلیون ها واژه و جملات و اندیشه های مختلف بهترین ها را با سبکی جذاب و بدون اسنکه از سر و ته مطلب کم یا زیاد شود به نوشته های خود ارزش می بخشد ذکر این نکته خالی از لطف نیست که امروز داستان نویسی کوتاه جایگاه ویژه ای را در بین  خوانندگان پیدا کرده است و به دلیل مدیریت زمانی که نسل های پیشرفته امروزی دارند بهترین نوع داستان نویسی جهت صرفه جویی و تنگی وقت فراغت خواننده های مخصوص خود را دارد که ما در این پست تلاش کرده ایم که مطالب کم ولی با ارزش را تقدیم شما دوستان  عزیز کنیم   با تشکر احمد سپنتامهر
 
برای مشاهده به ادامه مطلب مراجعه بفرمایید
 
 
 
 
چگونه یک داستان کوتاه بنویسیم
 
همه می دانند که نوشتن یک داستان کاری راحت و ساده نیست. داستان کوتاه همانند نمایشنامه و شعر نوعی از ادبیات تخیلی ست که باید بر احساسات خوانندگان تاثیر بگذارد. ازآنجا که داستان کوتاه حاکی از تفسیر نویسنده از واقعیت است، باید به گونه ای هنری از زبان استفاده کند که بر تجربیات بشری دلالت کند. چگونه یک داستان کوتاه عالی بنویسم؟ چه نکاتی را باید در خاطر داشته باشیم تا داستان کوتاه خوبی بنویسیم؟ اینجا یک راهنمای سریع برای پاسخ گفتن به پرسش ها ارائه می شود:
 
1- بخوانید
 
خواندن برای هر کسی که می خواهد بنویسد، ضروری ست. برای نوشتن یک داستان کوتاه خوب، باید در ابتدا داستان های کوتاه دیگران را بخوانید. خواندن نه تنها انگیزه و الهام لازم برای نوشتن داستانتان را به شما می دهد، بلکه به شما می آموزد چگونه دیگر نویسندگان بر خواننده تاثیر می گذارند و همچنین یاد می گیرید که از سبک های آن نویسنده ها به عنوان پایه ای برای خلق سبک و تاثیر متعلق به خودتان استفاده کنید.
 
2- الهام بگیرید
 
یک نویسنده ی باتجربه و حرفه ای نیازی به الهام ندارد چون افکار او بطور طبیعی روان می شود و کافی ست که آنها را در کلمات تعبیه کرده و روی کاغذ پیاده کند. اما نویسنده های تازه کار باید الهامی داشته باشند چون نه تنها داشتن الهام به شما کمک می کند که اولین پاراگراف تان را بنویسید بلکه شما را یاری می دهد تا انتها پیش روید. الهامتان ممکن است به شکل یک شیئ باشد؛ یک شخص خاص یا رویدادی که نمی توانید فراموشش کنید.
 
3- داستانتان را در ذهن مجسم کنید
 
به چیزی فکر کنید که می خواهید درباره اش با خوانندگانتان حرف بزنید. فرض کنید می خواهید داستانی درباره ی دو نفر که عاشق هم می شوند، تعریف کنید. آن دو چگونه افرادی هستند؟ چه چیزِ آنها برایتان جالب است که می خواهید به خونندگانتان منتقل کنید؟ روی این موضوع تمرکز کنید و به موضوعات دیگری که می خواهید به این زوج پیوند دهید، فکر کنید. فرض کنید والدین دختر موافقِ رابطه ی آنها نیستند. خود این والدین چگونه آدم هایی هستند؟ برای اینکه آن دو را از عشق شان منصرف کنند، چه کار می کنند؟ پاسخ به این سوالات ممکن است علامت خوبی برای آغاز داستانتان باشد. شما از اینجاست که باید اندیشه ای درباره ی آنچه خواهید نوشت، فراهم کنید.
 
4- صحنه ها را بچینید
 
برای آنکه نوشته یتان با رویدادهای از پیش اندیشیده شده ی داستانتان هماهنگ باشد، ترسیم صحنه های داستانتان در یک کاغذ دیگر بسیار مفید است. شخصیت های احتمالی و رویدادهای اصلی داستانتان را ردیف کنید. لازم نیست این لیست شامل جزئیات زیادی از شخصیت ها و اتفاقات باشد چراکه قرار است این فهرست فقط طرحی باشد از آنچه داستانتان به نظر خواهد رسید.
 
5- زاویه ی دیدتان را انتخاب کنید
 
اینکه داستان از زبان چه کسی و چگونه تعریف می شود، برای یک داستان کوتاه بسیار مهم است. این نظرگاه به شدت حس و حال داستان را تغییر می دهد. به همین خاطر قبل از اینکه زاویه ی دیدی را که در داستان به کار خواهید گرفت انتخاب کنید، به دقت فکر کنید. ولی هر زاویه ی دیدی را که در این مرحله انتخاب می کنید، تا پایان داستان باید به آن پایبند باشید و تغییرش ندهید.
 
6- شخصیت ها را بسازید
 
برای یک داستان کوتاه حداکثر سه شخصیت اصلی خلق کنید. کاراکترهای اصلی زیاد داستان را پریشان، درهم و برهم و گیج کننده می کنند چون هر شخصیت جدید با خود بُعد تازه ای به داستان می دهد. شخصیت ها نباید آدمک هایی مقوایی باشند. هر شخصیت باید متناسب با ویژگی های خاص آن شخصیت سخن گوید. آنها باید باورپذیر و درعین حال اسرارآمیز باشند.
 
7- یک مقدمه ی خوب فراهم کنید
 
وقتی همه چیز طراحی و برنامه ریزی شد، پاراگراف اول را به سرعت بنویسید. صحنه را بچینید و شخصیت های اصلی تان را معرفی کنید. این صحنه باید جایی باشد که شما خوب می شناسیدش تا قادر باشید جهت توصیف واضح آنجا از تصاویری که در خاطر دارید، بهره بگیرید. باید پاراگرف اول چنان جالب باشد که خواننده توجه اش جلب شده و تشویق شود تا داستان را تا انتها بخواند. نکته ی مهم این است که در این پاراگراف، جزئیات مهم و نیز قسمت اصلی کنش را پشت پرده نگهدارید تا معمای داستان فاش نشود.
 
8- یک نقشه ی خوب طرح کنید
 
ابتدا اتفاقاتی را که قرار است نهایتا مشکل یا چالش اصلی را برای شخصیت (یا شخصیت های) اصلی خلق کنند، طراحی کنید. سپس گره های داستانی را پی ریزی کنید تا خواننده مشتاق و کنجکاو باقی بماند. همانگونه که داستان پیش می رود، چالش و مشکل اصلی نیز باید پیچیده تر شود و سختگیرانه تر پیگیری شود. به این ترتیب نه تنها احساسات خواننده برای خواندن ادامه ی داستان برانگیخته خواهد شد بلکه بر داستان متمرکزتر خواهد شد.
 
9- نگویید بلکه نشان دهید
 
شخصیت ها مسئول تعریف داستان طی کنش ها و دیالگوهایشان هستند؛ نویسنده نباید آنچه بیان شدنی ست را خودش تعریف کند. به جای اینکه بگویید "آنت از دست بهترین دوستش کریستینا به خاطر دزدیدن دوست پسرش خیلی عصبانی بود" بگویید " وقتی کریستینا به طرف آنت آمد و با لبخندی شیرین بر لب به او چشمک زد، آنت در درونش درد شدیدی از خیانتی که به او شده بود، احساس کرد. با خشمی فروخورده و درحالیکه به سختی نفس می کشید، گفت: ’امیدوارم از اینکه دوستی خودت را ثابت کردی، خوشحال باشی.‘ "
 
10- از فعل های معلوم استفاده کنید
 
داستانتان هرچه بیشتر مملو از زندگی باشد، بهتر است. برای این کار از فعل های معلوم به جای افعال مجهول استفاده کنید. به جای گفتن "گل بوسیله ی جوانا برداشته شد" بگویید "جوانا گل را برداشت"
 
11- گفتگو را فراموش نکنید
 
بکارگیری گفتگو و دیالوگ به داستان زندگی می بخشد. از گفتگو فقط برای شاخ و برگ دادن ظاهری به شخصیت استفاده نکنید بلکه با آن هویت شخصیت هایتان را به خواننده منتقل کنید. از دیالوگ به شکل نقل قول مستقیم استفاده کنید مثل "برو آنجا!" به جای نقل قول غیرمستقیم مثل "زن به مرد گفت که به آنجا برود."
 
12- فرهنگ لغت دم دست داشته باشید
 
یک مرجع خوب (مثل یک فرهنگ لغت یا واژه نامه) برای خلق یک داستان خوب حیاتی ست. می توانید از آنها برای چک کردن املای کلمات و یافتن بهترین کلماتی که برای توصیف بکار می آید ، استفاده کنید. به جای یک جمله ی طولانی یا یک پاراگراف طویل سعی کنید از حداقل کلمات برای انتقال آنچه می خواهید بگویید، استفاده کنید. اغلب اوقات یک کلمه ی مناسب و محکم بهتر از پاراگرافی پر از کلمات تجملی و پوچ است.
 
13- پایان داستان را مختصر برگزار کنید
 
توصیه می شود که پایان داستان با تدبیر و اندکی پیچش همراه باشد. پایان تان یگانه باشد ولی به پایانی شل و ول اکتفا نکنید. باید رضایت بخش باشد ولی نه قابل پیش بینی. باید به خاطر داشته باشید که پایان بهتر است کوتاه باشد ولی نه آنچنان موجز و ابتر که خواننده احساس کند پا درهوا مانده است. پایان شما باید همه چیز داستان را از آغاز تا انتها به هم پیوند دهد و دربرگیرد.
 
14- باخوانی و ویرایش کنید
 
بعد از اینکه آخرین کلمات داستان را کنار هم گذاشتید، زمان آن فرا می رسد که چرخه ی ویرایش را آغاز کنید. با دقت سراغ نوشته بروید و تمام اشتباهاتی را که در ساخت جملات، لغات مورد استفاده و نیز قالب بندی مرتکب شده اید، اصلاح کنید. علامت های نگارشی، انتخاب صحیح کلمات و واژه بندی، املا، دستور و توصیف را از قلم نیاندازید. لغات ، عبارات و حتا پاراگراف هایی را که با عناصر اصلی داستان هماهنگ و همسو نیستند، خط بزنید. بعد از اینکه این کار را کردید، نوشته را تا چند روز و حتا چند هفته کنار بگذارید و بعد دوباره سراغش بروید؛ بخوانید و ویرایش کنید. در موقعیت ها و فرصت های مختلف داستان را بارها و بارها بازخوانی کنید. با این کار متوجه چیزهای مختلفی در داستانتان خواهید شد که ممکن است بخواهید آنها را تغییر دهید تا به بهترین شکل ممکن اش درآید.
 
15- بگذارید دوستان خطاهایتان را گوشزد کنند
 
دوستانتان را وادارید که نگاهی به کارتان بیاندازند. احتمالا آنها تنها قادر خواهند بود که اشتباهات و خطاهایی را ببینند که از چشم شما دور مانده اند. مثلا ممکن است آنها به بعضی کلمات یا جملات گیر دهند که اتفاقا شما عاشقانه دوستشان دارید. در چنین وضعیتی باید بین تغییر یا حذف کامل آن موارد یکی را انتخاب کنید.
 
نوشتن یک داستان کوتاه شاید آسان نباشد ولی غیرممکن هم نیست. با دانستن اصولی درباره ی عناصر اصلی و اندکی شور و انگیزه و البته شکیبایی می توان تنها با داشتن ایده هایی محدود داستانی نوشت. فقط به خاطر داشته باشید که شما مجبور به نوشتن نیستید؛ اگر می نویسید به خاطر این است که می خواهید بنویسید. همین حالا این کار را بکنید!
 
منابع:
 
احمد سپنتامهر
 
سایت ://dastanekutah.blogspot.com
هنر داستان نویسی ابراهیم یونسی
 
 
قصه نویسی رضا براهنی
 
 
عناصر داستان جمال میر صادقی
 
 
ادبیات داستانی جمال میر صادقی
 
 
داستان ، تعاریف ، ابزار و عتاصر ناصر ایرانی
 
 
نویسندگان پیشگام ایران علی اکبر کسمایی
 
 
نویسندگان پیشرو ایران محمد علی سپانلو
مسعود رضایی بازدید : 64 سه شنبه 06 فروردین 1392 نظرات (0)

 






تصویر

زندگی نامه


جلال الدین سادات آل احمد، معروف به جلال آل احمد، فرزند سید احمد حسینی طالقانی در محله سید نصرالدین از محله های قدیمی شهر تهران به دنیا آمد، او در سال 1302 پس از هفت دختر متولد شد و نهمین فرزند پدر و دومین پسر خانواده بود. 

پدرش در کسوت روحانیت بود و از این رو جلال دوران کودکی را در محیطی مذهبی گذراند. تمام سعی پدر این بود که از جلال، برای مسجد و منبرش جانشینی بپرورد. 

جلال پس از اتمام دوره دبستان، تحصیل در دبیرستان را آغاز کرد، اما پدر که تحصیل فرزند را در مدارس دولتی نمی پسندید و پیش بینی می کرد که آن درسها، فرزندش را از راه دین و حقیقت منحرف می کند، با او مخالفت کرد: 

« دبستان را که تمام کردم، دیگر نگذاشت درس بخوانم که: «برو بازار کار کن» تا بعد ازم جانشینی بسازد. و من رفتم بازار. اما دارالفنون هم کلاسهای شبانه باز کرده بود که پنهان از پدر اسم نوشتم. » 

پس از ختم تحصیل دبیرستانی، پدر او را به نجف نزد برادر بزرگش سید محمد تقی فرستاد تا در آنجا به تحصیل در علوم دینی بپردازد، البته او خود به قصد تحصیل در بیروت به این سفر رفت، اما در نجف ماندگار شد. این سفر چند ماه بیشتر دوام نیاورد و جلال به ایران بازگشت. 

در «کارنامه سه ساله» ماجرای رفتن به عراق را این گونه شرح می دهد: 

«تابستان 1322 بود، در بحبوحه جنگ، با حضور سربازان بیگانه و رفت و آمد وحشت انگیز U.K.C.C و قرقی که در تمام جاده ها کرده بودند تا مهمات جنگی از خرمشهر به استالینگراد برسد. به قصد تحصیل به بیروت می رفتم که آخرین حد نوک دماغ ذهن جوانی ام بود و از راه خرمشهر به بصره و نجف می رفتم که سپس به بغداد والخ .... اما در نجف ماندگار شدم. میهمان سفره برادرم. تا سه ماه بعد به چیزی در حدود گریزی، از راه خانقین و کرمانشاه برگردم. کله خورده و کلافه و از برادر و پدر.» 

پس از بازگشت از سفر، آثار شک و تردید و بی اعتقادی به مذهب در او مشاهده می شود که بازتابهای منفی خانواده را به دنبال داشت. 

«شخص من که نویسنده این کلمات است، در خانواده روحانی خود همان وقت لامذهب اعلام شد ه دیگر مهر نماز زیرپیشانی نمی گذاشت. در نظر خود من که چنین می کردم، بر مهر گلی نماز خواندن نوعی بت پرستی بود که اسلام هر نوعش را نهی کرده، ولی در نظر پدرم آغاز لا مذهبی بود. و تصدیق می کنید که وقتی لا مذهبی به این آسانی به چنگ آمد، به خاطر آزمایش هم شده، آدمیزاد به خود حق می دهد که تا به آخر براندش.» 

آل احمد در سال 1323 به حزب توده ایران پیوست و عملاً از تفکرات مذهبی دست شست. دوران پر حرارت بلوغ که شک و تردید لازمه آن دوره از زندگی بود، اوج گیری حرکت های چپ گرایانه حزب توده ایران و توجه جوانان پرشور آن زمان به شعارهای تند وانقلابی آن حزب و درگیری جنگ جهانی دوم عواملی بودند که باعث تغییر مسیر فکری آن احد شدند. 

همه این عوامل دست به دست هم داد تا جوانکی با انگشتری عقیق با دست و سر تراشیده، تبدیل شد به جوانی مرتب و منظم با یک کراوات و یکدست لباس نیمدار آمریکایی شود. 

در سال 1324 با چاپ داستان «زیارت» در مجله سخن به دنیای نویسندگی قدم گذاشت و در همان سال، این داستان در کنار چند داستان کوتاه دیگر در مجموعه "دید و بازدید" به چاپ رسید. آل احمد در نوروز سال 1324 برای افتتاح حزب توده و اتحادیه کارگران وابسته به حزب به آبادان سفر کرد: 

«در آبادان اطراق کردم. پانزده روزی. سال 1324 بود، ایام نوروز و من به مأموریتی برای افتتاح حزب توده و اتحادیه کارگران وابسته اش به آن ولایت می رفتم و اولین میتینگ در اهواز از بالای بالکونی کنار خیابان". 

آل احمد که از دانشسرای عالی در رشته ادبیات فارسی فارغ التحصیل شده بود، او تحصیل را در دوره دکترای ادبیات فارسی نیز ادامه داد، اما در اواخر تحصیل از ادامه آن دوری جست و به قول خودش «از آن بیماری (دکتر شدن) شفا یافت». 

به علت فعالیت مداومش در حزب توده، مسؤولیتهای چندی را پذیرفت. خود در این باره می گوید: 

«در حزب توده در عرض چهار سال از صورت یک عضو ساده به عضویت کمیته حزبی تهران رسیدم و نمایندگی کنگره.... و از اوایل 25 مأمور شدم زیر نظر طبری «ماهنامه مردم» را راه بیندازم که تا هنگام انشعاب 18 شماره اش را درآوردم حتی شش ماهی مدیر چاپخانه حزب بودم.» 



تصویر


در سال 1326 به استخدام آموزش و پرورش درآمد. در همان سال، به رهبری خلیل ملکی و 10 تن دیگر از حزب توده جدا شد. آنها از رهبری حزب و مشی آن انتقاد می کردند و نمی توانستند بپذیرند که یک حزب ایرانی، آلت دست کشور بیگانه باشد. در این سال با همراهی گروهی از همفکرانش طرح استعفای دسته جمعی خود را نوشتند. 

آل احمد با نثر عصیانگرش اینگونه می گوید: 

«روزگاری بود و حزب توده ای بود و حرف و سخنی داشت و انقلابی می نمود و ضد استعمار حرف می زد و مدافع کارگران و دهقانان بود و چه دعویهای دیگر و چه شوری که انگیخته بود و ما جوان بودیم و عضو آن حزب بودیم و نمی دانستیم سر نخ دست کیست و جوانی مان را می فرسودیم و تجربه می آموختیم. برای خود من «اما» روزی شروع شد که مأمور انتظامات یکی از تظاهرات حزبی بودیم (سال 23 یا 24؟) از در حزب خیابان فردوسی تا چهارراه مخبرالدوله با بازوبند انتظامات چه فخرها که به خلق نفروختم، اما اول شاه آباد چشمم افتاد به کامیون های روسی پر از سرباز که ناظر و حامی تظاهرات ما کنار خیابان صف کشیده بودند که یک مرتبه جا خوردم و چنان خجالت کشیدم که تپیدم توی کوچه سید هاشم و ....." 

در سال 1326 کتاب «از رنجی که می بریم» چاپ شد که مجموعه 10 قصه کوتاه بود و در سال بعد «سه تار» به چاپ رسید. پس از این سالها آل احمد به ترجمه روی آورد. در این دوره، به ترجمه آثار «ژید» و«کامو»، «سارتر» و «داستایوسکی» پرداخت و در همین دوره با دکتر سیمین دانشور ازدواج کرد. 

«زن زیادی» نیز به این سال تعلق دارد. 

در طی سالهای 1333 و 1334 «اورازان»، «تات نشینهای بلوک زهرا»، «هفت مقاله» و ترجمه مائده های زمینی را منتشر کرد و در سال 1337 «مدیر مدرسه» «سرگذشت کندوها» را به چاپ سپرد. دو سال بعد «جزیره خارک- در یتیم خلیج» را چاپ کرد. سپس از سال 40 تا 43 «نون و القلم»، «سه مقاله دیگر»، «کارنامه سه ساله»، «غرب زدگی» «سفر روس»، «سنگی بر گوری» را نوشت و در سال 45 «خسی در میقات» را چاپ کرد و هم «کرگدن» نمایشنامه ای از اوژان یونسکورا. «در خدمت و خیانت روشنفکران» و «نفرین زمین» و ترجمه «عبور از خط» از آخرین آثار اوست. 

آل احمد در صحنه مطبوعات نیز حضور فعالانه مستمری داشت و در این مجلات و روزنامه ها فعالیت می کرد. 

نکته ای که در زندگی آل احمد جالب توجه است، زندگی مستمر ادبی او است. اگر حیات ادبی این نویسنده با دیگر نویسندگان همعصرش مقایسه شود این موضوع به خوبی مشخص می شود. 

جلال در سالهای فرجامین زندگی، با روحی خسته و دلزده از تفکرات مادی به تعمق در خویشتن خویش پرداخت تا آنجا که در نهایت، پلی روحانی و معنوی بین او و خدایش ارتباط برقرار کرد. 

او در کتاب "خسی در میقات" که سفرنامه ی حج اوست به این تحول روحی اشاره می کند و می گوید: "دیدم که کسی نیستم که به میعاد آمده باشد که خسی به میقات آمده است. . ." 

این نویسنده پر توان که همواره به حقیقت می اندیشید و از مصلحت اندیشی می گریخت، در اواخر عمر پر بارش، به کلبه ای در میان جنگلهای اسالم کوچ کرد.

جلال آل احمد، نویسنده توانا و هنرمند دلیر به ناگاه در غروب روز هفدهم شهریور ماه سال 1348 در چهل و شش سالگی زندگی را بدرود گفت. 





تصویر

ویژگی های آثار


به طور کلی نثر آل احمد نثری است شتابزده، کوتاه، تاثیر گذار و در نهایت کوتاهی و ایجاز . 

آل احمد در شکستن برخی از سنت های ادبی و قواعد دستور زبان فارسی شجاعتی کم نظیر داشت و این ویژگی در نامه های او به اوج می رسد. 

اغلب نوشته هایش به گونه ای است که خواننده می تواند بپندارد نویسنده هم اکنون در برابرش نشسته و سخنان خود را بیان می کند و خواننده، اگر با نثر او آشنا نباشد و نتواند به کمک آهنگ عبارات ، آغاز و انجام آنها را دریابد، سر در گم خواهد شد. 
از این رو ناآشنایان با سبک آل احمد گاهی ناگریز می شوند عباراتی را بیش از چند بار بخوانند. 

آثار


آثار جلال آل احمد را به طور کلی می توان در پنج مقوله یا موضوع طبقه بندی کرد: 

الف- قصه و داستان. ب- مشاهدات و سفرنامه. ج- مقالات. د- ترجمه. هـ- خاطرات و نامه ها. 

الف- قصه و داستان 

1- دید و بازدید 1324: 
نخست شامل ده داستان کوتاه بود، در چاپ هفتم دوازده داستان کوتاه را در بردارد. جلال جوان در این مجموعه با دیدی سطحی و نثری طنز آلود اما خام که آن هم سطحی است، زبان به انتقاد از مسایل اجتماعی و باورهای قومی می گشاید. 

2- از رنجی که می بریم 1326: 
مجموعه هفت داستان کوتاه است که در این دو سال زبان و نثر داستانهای جلال به انسجام و پختگی می گراید. در این مجموعه تشبیهات تازه، زبان آل احمد را تصویری کرده است. 

3- سه تار 1327: 
مجموعه سیزده داستان کوتاه است. فضای داستانهای سه تار لبریز از شکست و ناکامی قشرهای فرو دست جامعه است. 

4- زن زیادی 1331: 
حاوی یک مقدمه و نه داستان کوتاه است. قبل از جلال، صادق چوبک و بزرگ علوی به تصویر شخصیت زنان در داستانهای خود پرداخته اند. 
زنان مجموعه زن زیادی را قشرهای مختلف و متضاد مرفه، سنت زده و تباه شده تشکیل می دهند. 

5- سرگذشت کندوها 1337: 
نخستین داستان نسبتاً بلند جلال است با شروعی به سبک قصه های سنتی ایرانی، "یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود" این داستان به بیان شکست مبارزات سیاسی سالهای 29 تا 31 حزبی پرداخته است. 

6- مدیر مدرسه 1337: 
این داستان نسبتاً بلند به نوعی میان خاطرات فرهنگی آل احمد است. خود او در این مورد گفته است: 

"حاصل اندیشه های خصوصی و برداشت های سریع عاطفی از حوزه بسیار کوچک اما بسیار موثر فرهنگ و مدرسه" 

مدیر مدرسه، گزارش گونه ای است از روابط افراد یک مدرسه با هم و روابط مدرسه با جامعه. 

" آل احمد در مدیر مدرسه به نثر خود اعتماد کامل دارد. 

قلم دیگر در دستش نمی لرزد و چنین می نماید که اندیشه هایش نیز، در چارچوبی خاص، شکل نهایی خود را یافته است. 

به رغم این تکوین اندیشه، جلال شکست را باور کرده است، لذا به دنبال گوشه ای خلوت می گردد. 

7- نون والقلم 1340: 
یک داستان بلند تاریخی که حوادث آن مربوط به اویل حکومت صفویان است. زبان نون والقلم به اقتضای زمان آن نسبتاً کهنه است. 

8- نفرین زمین 1346: 
رمانی روستایی است که بازتابی از جریانهای مربوط به "اصلاحات ارضی" در آن بیان شده است. 

9- پنج داستان 1350: 
دو سال پس از مرگ آل احمد چاپ شده است. 

10- چهل طوطی اصل (با سیمین دانشور) 1351: 
مجموعه شش قصه کوتاه قدیمی از "طوطی نامه" که با تحریری نو نگاشته شده است. 

آل احمد در نامه ای خطاب به حبیب یغمایی، مدیر مجله ادبی یغما می نویسد: " و من که جلال باشم وقتی خیال دکتر شدن و ادبیات را در سر داشتم به اینها دسترسی یافتم. قرار بود درباره "هزار و یک شب" و ریشه های هندی و ایرانی قصه هایش چیزی درست کنم به رسم رساله، که نشد. . ." 

11- سنگی بر گوری 1360: 
رمانی است کوتاه و آخرین اثر داستانی آل احمد محسوب می شود. موضوع آن فرزند نداشتن اوست. 





تصویر

ب- مشاهدات و سفرنامه ها 

اورازان 1333، تات نشینهای بلوک زهرا 1337، جزیره خارک، درٌ یتیم خلیج فارس 1339، خسی در میقات 1345، سفر به ولایت عزرائیل چاپ 1363، سفر روس 1369 ، سفر آمریکا و سفر اروپا که هنوز چاپ نشده اند. 

ج- مقالات و کتابهای تحقیقی 

گزارشها 1325، حزب توده سر دو راه 1326، هفت مقاله 1333، سه مقاله دیگر 1341، غرب زدگی به صورت کتاب 1341، کارنامه سه ساله 1341، ارزیابی شتابزده 1342، یک چاه و دو چاله 1356، در خدمت و خیانت روشنفکران 1356، گفتگوها 1346. 

د- ترجمه 

عزاداریهای نامشروع 1322 از عربی، محمد آخرالزمان نوشته بل کازانوا نویسنده فرانسوی 1326، قمارباز 1327 از داستایوسکی، بیگانه 1328 اثر آلبرکامو (با علی اصغر خبرزاده)، سوء تفاهم 1329 از آلبرکامو، دستهای آلوده 1331 از ژان پل سارتر، بازگشت از شوروی 1333 از آندره ژید، مائده های زمینی 1334 اثر ژید (با پرویز داریوش)، کرگدن 1345 از اوژن یونسکو، عبور از خط 1346 از یونگر (با دکتر محمود هومن)، تشنگی و گشنگی 1351 نمایشنامه ای از اوژن یونسکو؛ در حدود پنجاه صفحه این کتاب را جلال آل احمد ترجمه کرده بود که مرگ زودرس باعث شد نتواند آن را به پایان ببرد؛ پس از آل احمد دکتر منوچهر هزارخانی بقیه کتاب را ترجمه کرد. 

هـ- خاطرات و نامه ها 

نامه های جلال آل احمد (جلد اول 1364) به کوشش علی دهباشی، چاپ شده است که حاوی نامه های او به دوستان دور و نزدیک است

منبع:www.roshd.ir

 

مسعود رضایی بازدید : 159 سه شنبه 06 فروردین 1392 نظرات (0)

 

 

در اين صفحه، تصوير جلد برخي كتاب‌هاي جعلي يا تحريف‌شده كه به نام صادق هدايت عرضه شده است، براي اطلاع علاقمندان و خوانندگان آثار اين نويسنده معرفي مي‌شود

http://www.sadeghhedayat.info/files/fake10.jpg

http://www.sadeghhedayat.info/files/fake11.jpg

http://www.sadeghhedayat.info/files/fake12.jpg

 

 

 

http://www.sadeghhedayat.info/files/fake01.jpg

http://www.sadeghhedayat.info/files/fake02.jpg

http://www.sadeghhedayat.info/files/fake13.jpg

 

 

 

http://www.sadeghhedayat.info/files/fake04.jpg

http://www.sadeghhedayat.info/files/fake05.jpg

http://www.sadeghhedayat.info/files/fake06.jpg

 

 

 

http://www.sadeghhedayat.info/files/fake08.jpg

http://www.sadeghhedayat.info/files/fake09.jpg

http://www.sadeghhedayat.info/files/fake07.jpg

 

 

 

 

به استحضار علاقمندان به خرید آثار صادق هدایت می‌رساند که دفتر صادق هدایت کتاب‌هایی را که اخیرا" به نام او منتشر شده، بررسی کرده تا مشخص شود کدام منطبق با آثار اصلی صادق هدایت است و کدام آلوده به تحریف و تغییر و حذف و اضافه. فهرستکتاب‌های دستکاری شده که با آثار واقعی آن نویسنده مغایرت‌های بسیار دارند در زیر ارائه می‌شود
دفتر صادق هدایت 
تلفن: 22556607 
تلفاکس: 22556656 
پست الکترونیک: shidehjahan@hotmail.com

نام کتاب

ناشر

سال نشر

تعداد مغایرت با متن اصلی

پیام کافکا و بوف کور

مجید

1383

274

وغ وغ ساهاب

امید فردا

1382

30

حاجی آقا- سگ ولگرد

امید فردا

1382

73

سگ ولگرد

آزاد مهر

1382

174

فوائد گیاهخواری

آزاد مهر

1381

 

دیوار

آزاد مهر

1382

43

اصفهان نصف جهان

آزاد مهر

1382

51

زنده بگور

نگاه

1382

55

فوائد گیاهخواری

مجید

1383

799

سگ ولگرد

مجید

1382

95

گزیده داستان‌های کوتاه 1

کاروان

1381

216

گزیده داستان‌های کوتاه 2

کاروان

1382

395

ترانه‌های خیام

راشین

1380

حذف تمام نوشته‌های صادق هدایت

دیوار (عناوین زیر به صورت یک مجموعه توسط انتشارات "جامه دران" و با عنوان "متن اصلی" منتشر شده که کذب محض است)

جامه دران

1383

 

زنده بگور

جامه دران

1383

12

سگ ولگرد

جامه دران

1383

245

سه قطره خون

جامه دران

1383

194

فوائد گیاهخواری

جامه دران

1383

78

گروه محکومین

جامه دران

1383

663

مسخ

جامه دران

1383

295

نوشته‌های پراکنده

جامه دران

1383

195

زند و هومن یسن

جامه دران

1383

952

سه قطره خون

نگاه

1383

415

سگ ولگرد

نگاه

1383

415

زنده بگور

نگاه

1383

 

گروه محکومین

نگاه

1383

616

زند و هومن یسن

نگاه

1383

376

وغ وغ ساهاب

نگاه

1383

98

 

منابع:http://sadegh-hedayat.com/tahrif.php

مسعود رضایی بازدید : 294 سه شنبه 06 فروردین 1392 نظرات (0)

 

کتابهایی که در مورد صادق هدایت نوشته شده است

نيمه پنهان سرگذشت صادق هدايت / جهانگير هدايت

ياد هدايت 82: گزیده‌ای از داستان‌های شرکت کننده در دومین دوره‌ی جایزه‌ی ادبی صادق هدایت

ياد هدايت 81: گزیده‌ای از داستان‌های شرکت کننده در اولین دوره‌ی جایزه‌ی ادبی صادق هدایت

سي و شش روز با صادق هدايت: جهانگير هدايت - 1381

آلبوم «آهوي تنها» مجموعه نقاشي‌هاي صادق هدايت: جانگير هدايت - 1381

خيام صادق، مجموعه آثار صادق هدايت درباره‌ي خيام: مقدمه و گردآوري جهانگير هدايت - 1381

سه قطره خون، نقدها و نظرها، ترجمه‌ي انگليسي: مقدمه و گردآوري جهانگير هدايت - 1381

آلبوم «از مرز انزوا» مجموعه كارت پستال‌هاي صادق هدايت: مقدمه و گردآوري جهانگير هدايت - 1380

مرد اثيري: حسن عطايي راد، سيد جلال قيامي ميرحسيني – 1380 – 485 صفحه

صادق هدايت و هراس از مرگ:‌ دكتر محمد صنعتي – 1380 – 430 صفحه

آلبوم «حسرتي، نگاهي و آهي» مجموعه عكس‌هاي صادق هدايت: جهانگير هدايت – 1379

هدايت و سپهري:‌ دكتر بهرام مقدادي – 1378 – 190 صفحه

تاويل بوف كور:‌ محمد تقي غياثي – 1377 – 257 صفحه

زندگي و عشق و مرگ از ديدگاه صادق هدايت:‌ شاپور جوركش – 1377 – 260 صفحه

ارزيابي آثار و آراي صادق هدايت: مريم دانايي برومند – 1376 – 280 صفحه

زندگي و هنر صادق هدايت: سيروس طاهباز – 1376 – 249 صفحه

نامه هاي صادق هدايت: محمد بهارلو – 1374 – 400 صفحه

بر مزار صادق هدايت: بوسف اسحاق پور(به زبان فرانسه) – ترجمه باقر پرهام – 1373 – 117 صفحه

صادق هدايت: محمد رضا قرباني – 1372 – 208 صفحه

صادق هدايت و مرگ نويسنده:‌ دكتر محمد علي همايون كاتوزيان – 1372 – 189 صفحه

داستان يك روح:‌ دكتر سيروس شميسا – 1372 – 347 صفحه

صادق هدايت در آينه آثارش: موسي الرضا طايفي اردبيلي – 1372 – 239 صفحه

آشنايي با صادق هدايت: م.ف. فرزانه – 1372 – 451 صفحه

يادبودنامه صادق هدايت: حسن طاهباز – 1983 – چاپ آلمان – 220 صفحه

زندگي و آثار صادق هدايت: دكتر ابوالقاسم جنتي عطايي – 1360

تصوير هدايت: جواد عليزاده – 1357 – 102 +صفحه

مردي كه با سايه اش حرف ميزد:‌صادق همايوني – 1352 – 175 صفحه

خودكشي صادق هدايت:‌اسماعيل جمشيدي – 1351 – 91 صفحه

بحث كوتاهي درباره هدايت و آثارش:‌ رحمت مصطقوي – 1350 – 196 صفحه

اين است بوف كور:‌ م.ي.قطبي – 1350 – 191 صفحه

تحقيق درباره بوف كور هدايت و اومانيسم از نظر ژان پل سارتر:‌ اكبر جعفري – 1350 – 26 صفحه

كتاب صادق هدايت: محمود كتيرايي – 1349 – 399 صفحه

درباره ظهور و علائم ظهور: حسن قائميان – 1343 – 154 صفحه

صادق هدايت در زندان زندگي: حسن حنايي – 1343 – 186 صفحه

صادق هدايت و روانكاوي آثارش: دكتر محمد ابراهيم شريعت مداري – 1343 – 174 صفحه

نظريات نويسندگان بزرگ خارحي درباره صادق هدايت: ترجمه حسن قائميان – 1343 – 294 صفحه

راجع به صادق هدايت صحيح و دانسته قضاوت كنيم: هوشنگ پيماني – 1342 – 436 صفحه

نثر ادبي صادق هدايت: ت. كشه لاوا – 1958 – 99 صفحه – چاپ تفليس

يادبودنامه صادق هدايت: ‌حسن قائميان – 1336 – 472 صفحه

آري بوف كور را بايد سوزانيد: حسن قائميان – 1335 – 88 صفحه

عقايد و افكار درباره صادق هدايت:‌ 1335 – 246 صفحه

انتظار: حسن قائميان – 1333 – 80 صفحه

صادق هدايت و نوشته و انديشه هاي او(به زبان فرانسه) : ونسان. مونتي – 1331 – 168 صفحه

يادي از هدايت نويسنده مترقي و هنرمند ايران: ‌ايرج عزيز- 1330 – 31 صفحه

ياد بيدار:‌ پرويز داريوش – 1330 – 45 صفحه

درباره زندگي و آثار صادق هدايت:‌ د.س. كميسروف – ترجمه حسن قائميان – 60 صفحه – چاپ مسكو

نسل جوان ايران و بوف كور: دكتر محمد مقدسي – 79 صفحه

صبح صادق(هدايت):‌مهرداد مهرين – 192 صفحه

صادق هدايت – ترجمه و تحشيه داش آكل – سگ ولگرد:‌ سياوش دانش – 115 صفحه
 

منبع:http://sadegh-hedayat.com/about-sh.php

مسعود رضایی بازدید : 158 سه شنبه 06 فروردین 1392 نظرات (0)

 


1302

  • «رباعيات خيام» : كتاب مستقل

1303

  • «زبان حال يك الاغ به وقت مرگ»: مجله وفا سال دوم شماره 6 صفحه 164 تا 168

  • «انسان و حيوان»: كتاب مستقل - انتشارات بروخيم

1305

  • «جادوگري در ايران»: La Magie en Perse : به فرانسه در مجلهفرانسوي لووال ديسيس Le Voile dIsis شماره 79 سال 31 چاپ پاريس

  • داستان «مرگ» در مجله ايرانشهر دوره چهارم شماره 11 چاپ برلن صفحه 680 تا 682

1306

  • «فوايد گياهخواري»: كتاب مستقل- چاپ برلين

1308

  • «زنده به گور»

  • «اسير فرانسوي»

1309

  • «پروين دختر ساسان»: كتاب مستقل- كتابخانه فردوسي

  • مجموعه «زنده به گور» مشتمل بر داستانهاي:
    زنده به گور
    اسير فرانسوي 
    داود گوژپشت
    مادلن
    آتش پرست
    آبجي خانم 
    مرده خورها
    آب زندگي

1310

  • «سايه مغول» در مجموعه انيران - مطبعه فرهومند

  • «كور و برادرش: ترجمه از آرتور شينسلر Arthur Schnitzler نويسنده اطريشي، مجله افسانه، دوره سوم، شماره 4 و 5

  • «كلاغ پير»: ترجمه از الكساندر لانژكيلاند Alexandre Lange Kiellandنويسنده نروژي، مجله افسانه، دوره 3، شماره 11، صفحه 1- 5

  • «تمشك تيغ دار»: ترجمه از آنتوان چخوف روسي Anton Pavlovitch Tchekhov ، مجله افسانه، دوره 3، شماره 23، صفحه 1 -51

  • «مرداب حبشه»: ترجمه از كاستن شراو نويسنده فرانسوي Gaston Cherau ، مجله افسانه، دوره 3، شماره 28

  • «درد دل ميرزا يداله»: مجله افسانه، دوره 3، جزوه 28، صفحه 1- 2 كه بعدا به نام داستان محلل چاپ شد

  • «مشاور مخصوص»: ترجمه از آنتوان چخوف، مجله افسانه، سال سوم، شماره 28

  • «حكايت با نتيجه»:  مجله افسانه، دوره 3، شماره 31، صفحه 2 -3

  • «شب هاي ورامين»: مجله افسانه، دوره سوم، شماره 32، صفحه 10 -15

  • «اوسانه: قطع جيبي» - نشريه آريان كوده

  • «جادوگري در ايران»: ترجمه از فرانسه، مجله جهان نو، سال دوم، شماره اول، صفحه 60 -80

1311

  • «اصفهان نصف جهان»: كتاب مستقل-كتابخانه خاور

  • مجموعه «سه قطره خون» مشتمل بر داستانهاي:
    سه قطره خون
    گرداب 
    داش آكل 
    آينه شكسته 
    طلب آمرزش 
    لاله
    صورتك ها
    چنگال ها
    محلل

  • «چطور ژاندارك دوشيزه اورلئان شده؟» مقدمه صادق هدايت به كتاب «دوشيزه اورلئان» اثر شيلر - ترجمه بزرگ علوي - صفحه الف تا خ

1312

  • مجموعه «سايه روشن» مشتمل بر داستانهاي:
    س.گ.ل.ل
    زني كه مردش را گم كرد
    عروسك پشت پرده
    آفرينگان 
    شب هاي ورامين 
    آخرين لبخند
    پدران آدم

  • «نيرنگستان»- كتاب مستقل

  • «مازيار»- كتاب مستقل با همكاري مجتبي مينوي

  • «علويه خانم»- كتاب مستقل

1313

  • «وغ وغ ساهاب»- كتاب مستقل با همكاري مسعود فرزاد

  • «ترانه هاي خيام»- كتاب مستقل - مطبعه روشنايي

  • «البعثه الاسلاميه في البلاد الافرنجيه» - كتاب مستقل

  • «شرط بندي» ترجمه از آنتوان چخوف در مجموعه گل هاي رنگارنگ

1315

  • «بوف كور» كتاب مستقل - چاپ پلي كپي شده

  • «كارنامه اردشير پاپكان» ترجمه از متون پهلوي ضمنا شامل « زند و هومن يسن» ترجمه از متون پهلوي

1318

  • «ترانه هاي عاميانه» - مجله موسيقي، سال اول، شماره هاي 6، صفحه 17 - 19. 4 و 7 صفحه 24 و 28.

  • «متل هاي فارسي» - مجله موسيقي، شماره 8

  • قصه هاي «آقاموشه»، «شنگول و منگول» - مجله موسيقي، سال اول، شماره 8

  • قصه «لچك كوچولوي قرمز» - مجله موسيقي، سال دوم، شماره 2

1319

  • «چايكووسكي» - مجله موسيقي، سال دوم، شماره 3، خردادماه، صفحه 25 - 32

  • «پيرامون لغت فرس اسدي» - مجله موسيقي، سال دوم، شماره 11 و 12، صفحه 31 - 36

  • «شيوه نوين در تحقيق ادبي» - مجله موسيقي، سال دوم، شماره 11 و 12، صفحه 19 - 30

  • «گجسته اباليش» - ترجمه از متن پهلوي

1320

  • «داستان ناز» در مجله موسيقي سال سوم شماره دوم، صفحه 38-30

  • «شيوه هاي نوين در شعر فارسي» در مجله سوم شماره 3، صفحه 22

  • «سنگ صبور» مجله موسيقي سال سوم، شماره 6 و 7، صفحه 18-13

1321

  • مجموعه «سگ ولگرد» شامل داستانهاي
    سگ ولگرد
    دن ژوان كرج
    بن بست
    كاتيا
    تخت ابونصر
    تجلي
    تاريكخانه
    ميهن پرست

  • «شهرستانهاي ايران»: ترجمه از متن پهلوي، مجله مهر، سال هشتم، شماره اول، صفحه 47 - 55، شماره دوم، صفحه 127 - 131 و شماره سوم،صفحه 168 - 175

  • داستان «آب زندگي»: انتشارات فرهنگ تهران

  • بخش هايي از «بوف كور»: مجله ايران

  • «بن بست»: چاپ فرانسه 1942 Limpasse

1322

  • «علويه خانم»: كتاب مستقل

  • «گزارش گمان شكن» - ترجمه از متن پهلوي

  • «يادگار جاماسب» - ترجمه از متن پهلوي، مجله سخن، سال اول، شماره 3،صفحه 161 - 167، شماره 4 و 5،صفحه 217- 220

  • ترجمه «گورستان زنان خيانتكار»: از آرتور كريستين سن خاورشناس دانماركي، مجله سخن، سال اول، شماره 7 و 8

  • «جلو قانون»: ترجمه از فرانتس كافكا Frantz Kafka در مجله سخن، شماره 11 و 12

  • «كارنامه اردشير پاپكان» - ترجمه از متن پهلوي

  • «چگونه نويسنده نشدم» - مجله سخن

1323

  • «آب زندگي» - روزنامه مردم

  • «اوراشيما» - قصه ژاپوني - ترجمه در مجله سخن، سال دوم، شماره اول، صفحه 43 - 45

  • نقد «بازرس»: اثر گوگول، ترجمه در مجله پيام نو، سال اول، صفحه 52

  • «ملا نصرالدين در بخارا»: مجله پيام نو،سال اول، شماره اول،صفحه 57

  • «زند و هومن يسن» - ترجمه از متن پهلوي

  • «ولنگاري» مجموعه داستانهاي:
    قضيه مرغ روح
    قضيه زير بته
    قضيه فرهنگستان
    قضيه دست بر قضا
    قضيه خر  دجال
    قضيه نمك تركي

1324

  • «حاجي آقا» - كتاب مستقل

  • نقد «خاموشي دريا»: اثر وركور - مجله سخن، سال دوم،شماره سوم،صفحه 227 - 228

  • «چند نكته درباره ويس و رامين» - مجله پيام نو،سال اول،شماره نهم،صفحه 15 - 19 و شماره 10، صفحه 18 - 26 - 31

  • «طلب آمرزش» - از كتاب سه قطره خون، مجله پيام نو، سال اول، شماره 12، صفحه 20 - 24

  • «شنگول و منگول»: مجله پيام نو،سال دوم، شماره سوم، صفحه 54 - 55

  • انتقاد بر ترجمه رساله «غفران» ابوالعلاء معري، مجله پيام نو، سال دوم، شماره 9، صفحه 64

  • «فلكلر يا فرهنگ توده» - مجله سخن،‌سال دوم، شماره 3، صفحه 179 – 184 و شماره 4، صفحه 339 – 342

  • «طرح كلي براي كاوش فلكلر يك منطقه» - مجله سخن، سال دوم، شماره 4، صفحه 265- 275

  • «شغال و عرب» - ترجمه فرانتس كافكا،‌مجله سخن،‌سال دوم، شماره 5، صفحه 349

  • «آمدن شاه بهرام ورجاوند» - ترجمه از متن پهلوي، مجله سخن، سال دوم، شماره 7، صفحه 540

  • «خط پهلوي و الفباي صوتي»- مجله سخن، سال دوم، شماره 8، صفحه 616 – 760 و شماره 9، صفحه 667- 671

  • «ديوار» - ترجمه از ژان پل سارتر Jean Paul Sartre نويسنده فرانسوي، مجله سخن، سال دوم، شماره 11 و 12، صفحه 833 – 847

  •  «سامپينگه» Sampingue به زبان فرانسه در ژورنال دوتهران

  • لوناتيك  Lunatique  - «هوسباز» - به زبان فرانسه در ژورنال دوتهران

1325

  • «افسانه آفرينش» - چاپ پاريس، آدرين مزون نو

  • «آبجي خانم» - از مجموعه زنده به گور، مجله پيام نو، سال دوم، شماره 6، ارديبهشت 1325، صفحه 31 – 36

  • «فردا» - مجله پيام نو، سال دوم، شماره 7 و 8، صفحه 54 – 64

  • ترجمه داستان «فردا» - به زبان فرانسه در ژورنال دوتهران

  • «گراكوش شكارچي» - ترجمه از فرانتس كافكا، مجله سخن،‌سال سوم، شماره 1، صفحه 48 – 52

  • «قصه كدو» - مجله سخن، دوره سوم، شماره 4

  • «ترجمه هنر ساساني در غرفه مدال ها» - اثر «ال مور گشترن»  در مجله سخن، سال سوم، شماره 5، صفحه 318 – 382

  • «بلبل سرگشته» در مجله سخن، سال سوم، شماره 6 و 7، صفحه 432 – 443

  • مقدمه كتاب «كارخانه مطلق سازي» نوشته كارل چابك، نويسنده چك اسلواكي، با ترجمه حسن قائميان

1327

  • «پيام كافكا» - مقدمه اي بر كتاب «گروه محكومين» فرانتس كافكا

  • «توپ مرواري» - كتاب مستقل

1329

  • «مسخ» - اثر فرانتس كافكا، ترجمه با همكاري حسن قائميان

1378

  • مجموعه «فرهنگ عاميانه مردم ايران» مشتمل بر بخش هاي:
    نيرنگستان
    ترانه ها، متل ها، اوسانه و غيره 
    تحقيقات صادق هدايت (چاپ براي بار اول)

1379

  • «انسان و حيوان» به انضمام مجله هاي صادق هدايت (چاپ براي بار اول)

  • «حسرتي، نگاهي و آهي» - آلبوم نفيس عكس هاي صادق هدايت به مناسبت نود و هشتمين سالگرد تولد صادق هدايت با ترجمه انگليسي (28 بهمن 1281)

1380

  • آلبوم«از مرز انزوا» آلبوم نفيس كارت پستال هاي صادق هدايت - نشر چشمه ‏، نشر ديد

1381

  • «36روز با صادق هدايت » نشر سالي

1382

  • « نيمه پنهان سرگذشت صادق هدايت» نشر ورجاوند

1383

  • « ياد هدايت 81 » مجموعه داستان هاي مسابقه سال 1381 صادق هدايت - نشر ورجاوند

 
مسعود رضایی بازدید : 75 سه شنبه 06 فروردین 1392 نظرات (0)

صادق هدايت در سه شنبه 28 بهمن ماه 1281 در خانه پدري در تهران تولد يافت. پدرش هدايت قلي خان هدايت (اعتضادالملك)‌ فرزند جعفرقلي خان هدايت(نيرالملك) و مادرش خانم عذري- زيورالملك هدايت دختر حسين قلي خان مخبرالدوله دوم بود. پدر و مادر صادق از تبار رضا قلي خان هدايت يكي از معروفترين نويسندگان، شعرا و مورخان قرن سيزدهم ايران ميباشد كه خود از بازماندگان كمال خجندي بوده است. او در سال 1287 وارد دوره ابتدايي در مدرسه علميه تهران شد و پس از اتمام اين دوره تحصيلي در سال 1293 دوره متوسطه را در دبيرستان دارالفنون آغاز كرد. در سال 1295 ناراحتي چشم براي او پيش آمد كه در نتيجه در تحصيل او وقفه اي حاصل شد ولي در سال 1296 تحصيلات خود را در مدرسه سن لويي تهران ادامه داد كه از همين جا با زبان و ادبيات فرانسه آشنايي پيدا كرد.

در سال 1304 صادق هدايت دوره تحصيلات متوسطه خود را به پايان برد و در سال 1305 همراه عده اي از ديگر دانشجويان ايراني براي تحصيل به بلژيك اعزام گرديد. او ابتدا در بندر (گان) در بلژيك در دانشگاه اين شهر به تحصيل پرداخت ولي از آب و هواي آن شهر و وضع تحصيل خود اظهار نارضايتي مي كرد تا بالاخره او را به پاريس در فرانسه براي ادامه تحصيل منتقل كردند. صادق هدايت در سال 1307 براي اولين بار دست به خودكشي زد و در ساموا حوالي پاريس عزم كرد خود را در رودخانه مارن غرق كند ولي قايقي سررسيد و او را نجات دادند. سرانجام در سال 1309 او به تهران مراجعت كرد و در همين سال در بانك ملي ايران استخدام شد. در اين ايام گروه ربعه شكل گرفت كه عبارت بودند از: بزرگ علوي، مسعود فرزاد، مجتبي مينوي و صادق هدايت. در سال 1311 به اصفهان مسافرت كرد در همين سال از بانك ملي استعفا داده و در اداره كل تجارت مشغول كار شد.

در سال 1312 سفري به شيراز كرد و مدتي در خانه عمويش دكتر كريم هدايت اقامت داشت. در سال 1313 از اداره كل تجارت استعفا داد و در وزارت امور خارجه اشتغال يافت. در سال 1314 از وزارت امور خارجه استعفا داد. در همين سال به تامينات در نظميه تهران احضار و به علت مطالبي كه در كتاب وغ وغ ساهاب درج شده بود مورد بازجويي و اتهام قرار گرفت. در سال 1315 در شركت سهامي كل ساختمان مشغول به كار شد. در همين سال عازم هند شد و تحت نظر محقق و استاد هندي بهرام گور انكل ساريا زبان پهلوي را فرا گرفت. در سال 1316 به تهران مراجعت كرد و مجددا در بانك ملي ايران مشغول به كار شد. در سال 1317 از بانك ملي ايران مجددا استعفا داد و در اداره موسيقي كشور به كار پرداخت و ضمنا همكاري با مجله موسيقي را آغاز كرد و در سال 1319 در دانشكده هنرهاي زيبا با سمت مترجم به كار مشغول شد.

در سال 1322 همكاري با مجله سخن را آغاز كرد. در سال 1324 بر اساس دعوت دانشگاه دولتي آسياي ميانه در ازبكستان عازم تاشكند شد. ضمنا همكاري با مجله پيام نور را آغاز كرد و در همين سال مراسم بزرگداشت صادق هدايت در انجمن فرهنگي ايران و شوروي برگزار شد. در سال 1328 براي شركت در كنگره جهاني هواداران صلح از او دعوت به عمل آمد ولي به دليل مشكلات اداري نتوانست در كنگره حاضر شود. در سال 1329 عازم پاريس شد و در 19 فروردين 1330 در همين شهر بوسيله گاز دست به خودكشي زد. او 48 سال داشت كه خود را از رنج زندگي رهانيد و مزار او در گورستان پرلاشز در پاريس قرار دارد. او تمام مدت عمر كوتاه خود را در خانه پدري زندگي كرد.

 

منبع:http://sadegh-hedayat.com

 

مسعود رضایی بازدید : 873 دوشنبه 05 فروردین 1392 نظرات (0)

بررسی واژه های نمادین و کلیدی در بوف کور

 
واژه ی نیلوفر:         

 
نخستین بار ،در همان آغاز قصه ،در شمار عناصر نقش قلمدان،ظاهر می شود.دختری که به پیر مرد گل نیلوفر تعارف می کند سپس در روز سیزده بدر با ورود عمو از روزنه پستو ،صحرای پشت اتاق ،فرشته را می بیند که در برابر پیرمرد ایستاده و گل نیلوفر کبود به او تعارف می کند.او می گوید این گل ،یک گل معمولی نیست وقتی سوار کالسکه ی نعشکشکالبد بی جان فرشته را به گورستان   می برد.می بیند که از لای بناهای ویران هندسی نیلوفر کبود روییده است و از در و دیوارخانه ها بالا می رود و هنگامی هم که به گورستان می رسد مشاهده می کند که روی زمین پوشیده از بوته های نیلوفر کبود بی بو است اینجا باز صفت دیگری به گل افزوده شده است .پس از دفن اندام تکه تکه شده ی دختر ،روی گور او خاک می ریزد و روی خاک گور بوته های گل نیلوفر می کارد.پس نیلوفر کبود ،گل گورستان و از این رهگذر نماد مرگ است .هدایت در نقد ویس و رامین ،رنگ کبود را نشانه ی ماتم در دوره ی ساسانیان اعلام می کند .در بوف کور نیلوفر فقط نشانه ی مرگ آدم ها  نیست .از نیستی و زوال هر موجودی خبر می دهد .راوی هنگام بازگشت از شاه عبد العظیم ،درختان را می بیند که دسته دسته از پی همدیگر فرار می کنند انگار می ترسند«به نظر می رسد ساقه ی نیلوفر به پای آنها می پیچد»از این پس نماد گسترش بیشترش پیدا می کند.

راوی به چشم دل می بیند که در خانه های ویرانی که با خشت های وزین ساخته شده اند،مردمی زندگی می کردند که اکنون استخوان های آنها پوسیده است و شاید ذرات قسمت های مختلف تن انها در گل های نیلوفر کبود زندگی می کنند.به این ترتیب گل نیلوفر کبود دلالتگر گذشته ی بر باد رفته می شود که این مسئله در بوف کور مطرح شد و ریشه ی خیامی خود را بروز می دهد:

 

هر سبزه که بر کنار جویی رسته است           گویی ز لب فرشته خویی رسته است

پا بر سر سبزه تا به خواری ننهی                     که این سبزه ز خاک لاله رویی رسته است

 

اگر از نقش نمادین نیلوفر بهره برداری عینی تری شود این گل ،فقط گل گورستان نیست ،استعاره ای برای مردمی دل مرده و فاقد جنب و جوش اجتماعی است وقتی بازار بناهای عجیب هندسی یاد می شود دیگر سخن از گذشته ی دور تاریخی نیست بلکه صحبت از شهر نا شناسی است که بر آن خاک مرده پاشیده اند.این خانه ها،خانه های تهران در دوره ی جوانی هدایت است . به بار سیاسی این جمله توجه کنید:به نظرم می آمد که در یک شهر ناشناس حرکت می کردم.این خانه ها، خانه های تهران در دوره جوانی بریده، بریده با دریچه های متروک سیاه اطراف من بود .مثل این بود که هرگز بک جنبنده نمی توانست در آنها مسکن داشته باشد .پس گل نیلوفر کبود همان گل سفید قصه سام پینگه است که در روزگاری دیوارهای تخت جمشید را می آراست اکنون با دید تار نویسنده کبوده وبی بو و بی خاصیت گشته به همین جهت نماد مرگ است و زینت دره گل مرگی.

 
واژه فرشته:

 
آنجا که گفتیم عاشق تیره روز بی نصیب از پستوی خانه به بیرون نگاه میکند و دیگر آن لحظه را نمی بیند پس از دوماه و چهار روز شبی عاشق دلخسته معشوق را دم در خانه خود میبند دختر به درون خانه می آید، وارد اتاق می شود و روی تخت او دراز  میکشد ولی پیکری سردو بی جان دارد بدین ترتیب گزارش گر با نگاه کردن به چشمهای فرشته کام می گیرد.کام گیری از مرده ، رابطه عادی نیست از سوی دیگر معشوق، معمولی نیست.یعنی نه معشوق و نه ارتباط عاشق و معشوق.اگر معشوق آب به صورت بزند صورتش پژمرده می شود، اگر با انگشتان ظریفش گل بچیند، انگشتش مثل برگ گل پژمرده می شود. فروغ دیدگانش ماوراء طبیعی است اصلا نه خود او ونه زیبائیش معمولی نیست.آبی که او گیسوان بلندش را با آن می شوید باید از چشمه ای منحصر به فرد باشد لباس او ابریشمی است اما دستهای آدمی آن را ندوخته. عاشق میترسد چیزی بگوید چون  گوش حساس دلدار باید به یک موسیقی دور آسمانی و ملایم عادت داشته باشد. شگفت انگیز تر از همه اینها، نگاه آدم معمولی معشوق را پژمرده می کند پس باید مطمئن بود که این همه تاکید بر غیر عادی بودن معشوق، عشق به معنای مترداف واژه را منتفی می کند و پای زنی د رمیان نیست. هدایت دو تعریف از عشق بیان میکند.

عشق چیست؟

برای رجاله ها یک هرزه گی و یک ولنگاری موقتی است عشق رجاله ها را باید در تصنیفهای هرزه که در عالم مستی وهوشیاری تکرار می کنند پیدا کرد.

عشق از دیدگاه هدایت:

« ولی عشق نسبت به او برای من چیز دیگری بود چشمان ترکمنی افسونگر، لبهای نیمه باز، صدای خفه و آرام اثیری ...» برای نویسنده پر از یادگارهای دور و دردناک است.او درهمه اینها چیزی را       می جوید که از آن او بود و او از آن محروم بود.

مختصرا آنکه عشق برای او ابدیت است « برای من ابدیت عبارت بود از اینکه کنار نهر سورن با آن لکاته سرمامک بازی کنم و فقط یک لحظه چشمانم را ببندم و سرم را در دامن او پنهان کنم.» چشمان ترکمنی نخستین خاستگاه اوست، ظاهرا دختر اثیری دردوره ای زندگی می کند که اقوام آریائی از سرزمین اصلی خود یعنی آسیای میانه به سوی هند کوچ کرده، پس از سده ها از همدیگر جدا شده و هر گروهی به سویی رفته اند.شباهت این دختر به بوگام داسی مؤید این ادعاست.بالاخره شهر باستانی ری صحنه این وقایع است بنابراین معشوق هدایت «ایران دوره ماد یا به طور کلی ایران باستان است» به همین دلیل در غالب زن نشان داده شده است چون ایران یک نام زنانه است و ایرانیان میهن دوست به دختر خود نام ایران می بخشند.اگر به نقشه ایران نظری بیافکنید در شمالی ترین نقطه آن لبهای نیمه باز دریای خزر راخواهید دید. آب دریای مازندران، عین طعم لبهای فرشته گس است و مزه ته خیار دارد.منظور هدایت از لب ، لب دریاست.

من چو لب گویم لب دریابود                            من چو لا گویم مراد الا بود«حضرت مولانا»

 
گلدان راغه:

 
در واقع کوزه ای لعابی است که از روزگار آبادانی شهر قدیم ری حکایتها دارد.راغه صفت نسبی ری است.در بخش نخست وقتی گورکن تن فرشته را به خاک می سپارد، یک گلدان راغه پیدا می کند حیف که گورکن مرده خود قدر این گوهر قیمتی را نمی داند.دستمال چرکی روی آن می اندازد و آنرا به رایگان می بخشد«اصلا قابلی نداره،من این کوزه رابه تو میدم» در صورتی که برای راوی که با اندیشه خیامی خوگر است کوزه خاک پدران ما و یادگار گرانبهای نیاکان ماست.گلدان از زور سنگینی به سینه او فشار می آورد چرا که وزن گلدان سنگینی همان خاطرات گذشته دور و دردناک را دارد.این خاک، خاک کسانی است که پیش از ما بوده اند و بعد هم از خاک ما کوزه خواهند کرد.

 
هرذره که برروی زمینی بودست           خورشیدرخی، زهره جبینی بودست

گرد از رخ آستین به آزرم افشان            کان هم رخ خوب نازنینی بودست«خیام»

 

کوزه لعاب شفاف قدیمی بنفش داشت که به رنگ زنبور طلائی خورد شده در آمده بود و حاشیه ای از نیلوفر کبود رنگ داشت، نیلوفر کبود چنان که دیدیم نشانه فنای این تمدن باستانی است. زنبور طلائی خورد شده چه حکایت دارد؟ راوی وقتی کار دفن دختر اثیری را به پایان می رساند آن رادور سر خود می بیند.پس از کشتن لکاته بازاین دو زنبور را میبیند یعنی زنبورهای طلائی در دو صحنه مشابه پس از مرگ فرشته و لکاته ظاهر می شوند، و برای تقویت بار نماد با کرم و لکه خون همراه هستند. از سوی دیگر گزارشگر چشم فرشته و لکاته را هدف قرار می دهد بار اول به نقاشی آن        می پردازد و بار دوم با گزلیک آنرا در می آورد.

هنگام نقاشی نمی تواند چشمها را روی کاغذ بیاورد«رنگ رخساره خبر می دهداز سر ضمیر» چشمها آئینه روح اند و احساسات مردم در چشم آنها خوانده می شود.

زنبور استعاره ای برای روح است که به هنگام مرگ لاشه بی جان را ترک می کند. کار زنبور چیست؟ گلها را بمکد و عسل  تحویل دهد که این عسل همان گلدان راغه چکیده هنر آریائی وزنبور طلائی نمودار این روح زرین است وچون آن تمدن وروح خرد شده، زنبور هم خرد شده است.

 
بوگام داسی :

 
بوگام داسی نه تنها در برابر بت بزرگ خوش رقصی می کند بلکه بانگ خودفروشی هم می کند.هدایت، این تمثیل را با زندگی خود تطبیق می دهد. آیا همه این افسانه مربوط به زندگی من نیست؟ تصوری که او ازهند مادر دارد غرور انگیز نیست راوی با لحنی تحقیر آمیز می گوید یک بوگام داسی چه چیزی بهتر از اکسیر مرگ می تواند برای بچه اش به یادگار بگذارد. این بار موروثی یعنی میراث هند مادر است که هدایت آن را در همه آثار خود زهر می خواند ولکاته هم مولوداین گذشته تاریخی است.این از سابقه مادر، این هم از پدر که معلوم نیست پدرش است یا عمویش.هدایت به خاستگاه باستانی هند وایران نظر دارد.

 
پیرمرد قوزی

 
همان پیر روزگار یا به زبان فلسفی دهر است که به زبان عامه مردم چرخ فلک گفته می شود.

1-     این پیرمرد بر اثر سالخوردگی قوزی است

2-  پیرمرد زیر سایه درخت سرو نشسته است که سرو نماد یار موزون بلند بالاست و از سوی دیگر سرسبز و ماندگار است.

هر درختی را کمالی است وزوالی، گاهی پربرگ و گاهی پژمرده اما سرو همیشه سرسبز است.بنابراین نماد خلود و لایزالی است.بنابراین راوی از کوتاهی عمر می نالد و می گوید اگر آنجا را پیدا می کردم و اگر می توانستم زیر آن درخت سرو بنشینم حتما در زندگی من آرامشی تولید می شد.

 
جوی یا رود:

 
فیلسوفان یونان باستان، رود روان را نمودار لحظه های گذران زندگی آدمی می دانستند.و میگفتند هرگز نمی توان در رودی دو بار شنا کرد.چون هم آن آب رفته و هم آن دقائق عمر.پس تفاوت فرشته ایران با پیرمرد دهر در کوتاهی عمر و لایزالی آن است.اما چرا فرشته به پیر روزگار گل نیلوفر کبود تعارف می کند؟ فرشته ایران که در این سوی جوی مانده و از جاودانگی دلخواه محروم است این دگرگونی را پیامد گردش دوران می داند.گل نیلوفر کبود گل مرگ را به پیر روزگار تعارف می کند و به این ترتیب آرزوی نابودی چرخ فلک را در سر می پرورد.

 

درصحنه پشت اتاق، عناصر دیگری چون پستوی تاریک، چارپایه، روزنه عاری از دلالت نمادی نیستند.چنانکه دیدیم همه این کشف و شهود در یک لحظه ، در حالت برزخ بین خواب و بیداری جلوه کرد.پستوی تاریک بخش ناآگاه روان، وجدان غافل و حافظه تاریخی اوست.او ابتدا چراغ دانش را روشن می  کند واز چارپایه که دلالت گر اطلاعات محدود او از ایران باستان است بالا میرود آنگاه از روزنه تنگ زبان پهلوی که تازه فرا گرفته است ایران باستان را به صورت یک فرشته می بیند.

 

 

 

برگرفته از

1-     صادق هدایت و هراس از مرگ،دکتر محمد صنعتی

2-     تأویل بوف کور،محمد غیاثی

مسعود رضایی بازدید : 120 دوشنبه 05 فروردین 1392 نظرات (0)

لیست پنجاه داستان کوتاه برگزیده:توصیه میکنم حتماً بخونید البته به خود منم توصیه شده که بخونم و دارم میخونم
****
***
**
*


1-سه قطره خون - صادق هدایت

2- فارسی شکر است - محمد علی جمالزاده

3.عالی جناب - جعفر مدرس صادقی

4.انار بانو و پسرهایش - گلی ترقی

5.آینه - محمود دولت آبادی

6.از میان شیشه، از میان مه - علی خدایی

7.بفرینه - علی اشرف درویشیان

8.باله دریاچه قو - بهنام دیانی

9.چتر و گربه و دیوار باریک - رضا قاسمی

10.چرا دریا توفانی شده بود - صادق چوبک

11.گدا - غلامحسین ساعدی

12.گیله مرد - بزرگ علوی

13.هفت خاج رستم - یار علی پور مقدم

14.حاج بارک الله - مهین بهرامی

15.جشن فرخنده - جلال آل احمد

16.قفس - صادق چوبک

17.جزیره - غزاله علیزاده

18.کلاغ هندی - فرشته مولوی

19.کمربند صاعقه - پرویز دوایی

20.ما فقط از آینده می ترسیم - منیرو روانی پور

21.ماهی و جفتش - ابراهیم گلستان

22.من و احمد میرعلایی و قهقه خنده - اکبر سردوزامی

23.مرغدانی - محمد محمدعلی

24مونس و مردخای - رضا جولایی


25.آغا سلطان کرمانشاهی - مهشید امیرشاهی

26.پردیس - فرخنده آقایی

27.رمی - عباس معروفی

28.سنگ سیاه - محمدرضا صفدری

29.سراسر حادثه - بهرام صادقی

30.شهر کوچک ما - احمد محمود

31.شرق بنفشه - شهریار مندنی پور

32.حلزون شکن عدم - شهریار مندنی پور

33.داستان تفریق خاک - ابو تراب خسروی

34.در تابوتی از هیچ روی شانه های هیچ کس - امین فقیری

35.در یکی از همین تابستان ها - امیر حسن چهل تن

36.خاطرات یک لنگه کفش - احمد اکبر پور

37.من و عینکم - رسول پرویزی

38.یک داستان عاشقانه - مدیا کاشیگر

39.یک شب شورانگیز - منیرو روانی پور

40.ویلان الدوله - محمد علی جمالزاده

41.داستان گناه - جلال آل احمد

42.آناناس - فرخنده آقایی

43.جمعه ها - شیوا ارسطویی

44.داستان لکه ها - زویا پیرزاد

45.ما هشت نفربودیم با رویاهای بزرگ! - شیدا محمدی

46.طاقوت و یاقوت هر زن بودند - الهه عروضی و ...

47.بانو بی سگ ملوس - فرشته مولوی

48.داستان انصاف - صادق چوبک

49.آتش زردشت - هوشنگ گلشیری

50.چنـار - هوشنگ گلشیری

مسعود رضایی بازدید : 1212 دوشنبه 05 فروردین 1392 نظرات (0)
آشنائی با حافظ

نویسنده: محمد علی جمالزاده
مصحح: علی دهباشی
چاپ اول: 1379شمسی
تعداد صفحه: 214

محمد على جمالزاده در این نوشتار كه در يازده فصل فراهم آمده به بررسی مباحثى در احوال و اشعار حافظ كه با استناد گوناگون به ديوان تحرير شده است،پرداخته است.

گنج شایگان

نویسنده: محمد علی جمالزاده
مصحح: ------
چاپ اول: 1376شمسی
تعداد صفحه: 220

گنج شایگان نخستین تاریخ اقتصادی ایران در دوره قاجاری است که به زبان فارسی و به قلم یک ایرانی به هنگام نخستین جنگ جهانی تالیف شد ودر برلن به چاپ رسید،این تالیف به مناسبت اهمیت و تازگی آن در همان آغازانتشار شهرت گرفت و چون نایاب شده بود،به پیشنهاد و اهتمام استاد فاضل آقای دکتر جواد شیخ الاسلامی تجدید چاپی از آن در سال 1362 ( توسط کتاب تهران ) انجام گرفت.

کشکول جمالی

نویسنده: محمد علی جمالزاده
مصحح: ----
چاپ اول: ----
تعداد صفحه: ----

 

یکی بودیکی نبود

نویسنده: محمد علی جمالزاده
مصحح: علی دهباشی
چاپ اول: ----
تعداد صفحه: 246

در دیباچه این اثر جمالزاده نخست به علت عقب ماندگی ادبی ایران اشاره می کند آنگاه نکاتی را در باب رمان و فواید تبلیغی و تعلیمی آن روشن می سازد فارسی شکر است،درد دل ملا قربانعلی،بیله دیگ بیله چغندر و ویلان الدوله داستانهای این مجموعه هستند.

قلتش دیوان

نویسنده: محمد علی جمالزاده
مصحح: علی دهباشی
چاپ اول: ----
تعداد صفحه: 241

این داستان که در 6 بخش نوشته شده،حدیث ناکامی حاج شیخ مشروطه خواه در مصاف با شخصیتی به نام قلتش دیوان است.حوادث داستان در اواخر دوره قاجار روی می دهد حاج شیخ چهره محبوب داستان مشروطه خواهی شریف است که درزمانه ای که فرصت طلبان جای انقلابیون شریف را گرفته اند و روزنامه های هوچی کار چرخان ماجرای سیاسی شده اند،کنج عزلت گرفته است...

قصه نویسی

نویسنده: محمد علی جمالزاده
مصحح: علی دهباشی
چاپ اول: ----
تعداد صفحه: 614

علی دهباشی از میان مقالات متنوع محمد علی جمالزاده آنچه مربوط به داستان نویسی بوده،در این مجموعه گرد آورده است.در واقع آرا و عقاید جمالزاده در این کتاب به طبع رسیده است.

تاریخ روابط روس و ایران

نویسنده: محمد علی جمالزاده
مصحح: ----
چاپ اول: 1372شمسی
تعداد صفحه: 250

تاریخ روابط روس و ایران تالیفی است مبتنی بر اهم مراجع،مصادر عصری و همچنين مأخوذ از تحقيقاتي كه كه اروپاييان تا سال 1925 نوشته اند. افسوس كه جمالزاده موفق به اتمام آن نشد.اين كتاب به توصيه كميته مليون ايران، زماني كه در حال مبارزه با نفوذ و حضور روس در ايران بودند( جنگ بين المللي اول) تأليف و به تدريج ضميمه مجله کاوه چاپ و منتشر می شد.

هفت کشور

نویسنده: محمد علی جمالزاده
مصحح: علی دهباشی
چاپ اول: 1380شمسی
تعداد صفحه: 272

هفت کشور ترجمه هفت داستان از نویسندگان خارجی است که جمالزاده آنها را با این عناوین به فارسی بر گردانده است: /راز حقیقت/آناتول فرانس،یک نفر آدم چقدر خاک لازم دارد/لئون تولستوی،قصه رجبعلی آناتول فرانس،قهوه خانه شهر سورات/برنارد دو سن پیر،زندانی/ویلیام سن مارو آکل و ماکول/آنتوان چخوف و آخرین درس/آلفونس دوده.

هزار بیشه

نویسنده: محمد علی جمالزاده
مصحح: ----
چاپ اول: ----
تعداد صفحه: ----

 

آزادی و حیثیت انسانی

نویسنده: محمد علی جمالزاده
مصحح: ----
چاپ اول: ----
تعداد صفحه: ----

کتاب آزادی و حیثیت انسانی محتوی است بر مطالب اندیشه ورانه که یکصد سال پیش دامنه بحث آن در میان روشنفکران سابقه یافته بود.نام کتاب به روشنی گویای مضامین دل انگیز فکری و فلسفی آن است.

قنبر علی

نویسنده: محمد علی جمالزاده
مصحح: ----
چاپ اول: 1382شمسی
تعداد صفحه: 316

این کتاب ترجمه اثری از آرتور کنت دو گوبینو می باشد،جمالزاده در مقدمه ترجمه قنبر علی مینویسد:  « در ترجمه قنبر علي گاهي زينت دادن متن اصلي را بر خود مجاز و مستحب دانسته از آن چيزي نکاسته ولي بر شاخ و برگ آن مبلغي افزوده است. چيزي که هم هست تخطي و تجاوز ازروح و مغز داستان را بر خود حرام ساخته تنها در حشو و زوايد تصرفاتي به عمل آورده است.

تلخ و شیرین

نویسنده: محمد علی جمالزاده
مصحح: علی دهباشی
چاپ اول: ----
تعداد صفحه: 306

یک روز در رستم آباد شمیران، حق و ناحق،درویش مومیائی یا مصیبت هوش و تلخکامی سرگذشت اولاد بشر، خواستگاری، آتش زیر خاکستر و پیشوا مجموعه قصه هائی است که در مجموعه تلخ و شیرین توسط محمد علی جمالزاده گرد آورده شده است.
 
مسعود رضایی بازدید : 85 دوشنبه 05 فروردین 1392 نظرات (0)

 

سيد محمد علي جمالزاده در يكصد و شش سالگي درگذشت. زادنش به سال ۱۳۰۹ قمري در شهر اصفهان روي داد و مرگش در روز هفدهم آبان ۱۳۷۶ در شهر ژنو فرارسيد. پدرش جمال الدين واعظ اصفهان ( متولد در همدان ۱۲۷۹- مقتول در بروجرد جمادي الثاني۱۳۲۶ ) نام داشت. محل اقامت او شهر اصفهان بود، ولي غالباً براي وعظ به شهرهاي مختلف سفر مي كرد. جمالزاده روزگاران كودكي را در اصفهان گذرانيد و چون از ده سالگي فراتر رفت گاهي پدرش او را به همراه خود به سفر مي برد، در همين دوره از حيات جمالزاده بود كه سيد جمال در سال ۱۳۲۱ اقامت تهران را اختيار كرد و دو سه سالي بيش نگذشت كه فرزند خود محمد علي را براي تحصيل به بيروت فرستادن (۱۹۰۸) سن جمالزاده در اين اوقات از دوازده سال درگذشته بود.جمالزاده در بيروت بود كه اوضاع سياسي ايران دگرگون شد محمدعلي شاه مجلس را به توپ بست و هر يك از آزادي خواهان به سرنوشتي دچار شدند. سيدجمال پنهاني، خود را به همدان رسانيد تا به عتبات برود، اما در آن جا به چنگ عمال دولتي افتاد. او را به دستور دولت به حكومت بروجرد تحويل دادند، در اين شهر به اراده حاكم، ( امير افخم) به طناب انداخته و مقتول شد.جمالزاده در بيروت با ابراهيم پور داوود و مهدي ملك زاده( فرزند ملك المتلكين ) چند سالي همدوره و همدرس بود. چون متمايل به تحصيلات دانشگاهي اروپائي شد در سال ۱۹۱۰ قصد عزيمت به اروپا كرد. ازراه مصر، خود را به فرانسه رسانيد. ممتاز السلطنه، سفير ايران، چون او را بشناخت توصيه كرد بهتر است به لوزان (سويس )برود و در آنجا به ادامه تحصيل بپردازد. تا سال ۱۹۱۱ در لوزان بود. در اين سال به ديژون فرانسه آمد و ديپلم حقوق خود را از دانشگاه اين شهر گرفت. وقوع جنگ جهاني موجب تشكيل كميته مليون ايراني، به زعامت سيد حسن تقي زاده، در برلن، براي مبارزه با روس و انگليس شد. يكي از ايرانياني كه در اين كميته دعوت شد سيد محمد علي جمالزاده بود. او در سال ۱۹۱۵ به برلن آمد و تا سال ۱۹۳۰ در اين شهر زيست. جمالزاده پس از ورود به برلن، مدت درازي نگذشت كه به مأموريت از جانب كميته مليون به بغداد و كرمانشاه اعزام شد (همانند ابراهيم پور داوود و حسين كاظم زاده و چند نفرديگر) مدت شانزده ماه در اين صفحات بود. دربازگشت به برلن به همكاري قلمي مجله كاوه و اداره امور آن دعوت شد و تا تعطيلي آن مجله با تقي زاده كار مي كرد. جمالزاده پس از تعطيلی مجله كاوه به خدمت محلي در سفارت ايران در آمد و سرپرستي محصلين ايراني به او واگذار شد. حدود هشت سال در اين كار بود تا از سال ۱۹۳۱ به دفتر بين المللي كار وابسته به جامعه ملل پيوست و در سال ۱۹۵۶ بازنشسته شد. از برلن به ژنو مهاجرت كرد و تا پايان عمر در اين شهر بود. در اين مدت چند دوره به نمايندگي دولت ايران در جلسات كنفرانس بين المللي آموزش و پرورش شركت كرد. جمالزاده در طول عمر خود، پنج بار به ايران سفر كرد. سفرهايي كوتاه، شايد نادرست نباشد گفته شود كه سال هاي زندگي او در ايران فقط سيزده سال از عمر دراز او بوده است. نود و چند سال را بيرون از ايران زندگي كرد. اما جمالزاده در سراسر عمرش با ايران زيست. هر روز كتاب فارسي مي خواند و بي وقفه به دوستان ايراني خود نامه مي نوشت. هرچه تأليف و تحقيق كرد درباره ايران بود و اگر هم درباره ايران نبود به زبان فارسي و براي بيداري و گسترش معارف ايرانيان بود. خانه اش آراسته به قالي و قلمكار و قلمدان و ترمه و تافته و مسينه و برنجينه هاي كرمان و اصفهان و يزد بود. اوقات فراغت را با آنها مي گذرانيد. لذت مي برد از اينكه فارسي حرف بزند. با خاطرات كوتاه گذشته اي كه از ايران داشت دلخوش بود. مكرر بر مكرر و با همه كس، از اصفهان دوره كودكي خود و محله بيدآباد حكايت مي كرد. گاهي دامنه صحبت را به فعاليت هاي سياسي پدرش در جريان مشروطه خواهي مي كشانيد و طرز و عظ او و مشكلاتي كه در تهران داشته است ,وصف مي كرد. او بسياري ازاين مطالب را در نوشته هاي متعدد بازگو كرده است.جمالزاده فعاليت فكري و نويسندگي را با پژوهش آغاز كرد و پيش از آن كه به داستان نويسي آوازه مندي بيابد، نويسنده مباحث تاريخي و اجتماعي و سياسي بود. گنج شايگان پنج سال پيش از يكي بود يكي نبود( ۱۳۴۰ ق) منتشر شد. تحقيقات متعددش درباره روابط روس و ايران و حدود پانزده مقاله تحقيقي ديگر كه در كاوه به چاپ رسيد همه پيش از يكي بود يكي نبود منتشر شدند.جمالزاده نويسندگي را با مجله كاوه آغاز كرد و پس از آن كه كاوه تعطيل شد به همكاري جواناني كه در اروپا درس مي خواندند مرتصي يزدي، غلامحسين فروهر، حسن نفيسي، مشفق كاظمي، احمد فرهاد، تقي ارائي که مجله فرنگستان را در برلن بنياد نهاده بودند شتافت و مقاله هايي در آن مجله  به چاپ رسانيد. آنجا مطلبي درباره فارسي نوشت كه ميرزا محمدخان قزويني را برانگيخت تا مقاله اساسي و معتبر و پر آوازه خود را در آنجا منتشر كرد. جمالزاده با توقف انتشار فرنگستان به روزنامه هاي ايران رو كرد و در روزنامه هاي ايران آزاد، شفق سرخ، كوشش، اطلاعات، به چاپ نوشته هايي كه بيشتر مطالب اجتماعي مي بود پرداخت، تا آن كه مديري مجله علم وهنر را پذيرفت كه در برلن انتشار مي يافت. مؤسس اين مجله ابولقاسم وثوق بود. هفت شماره از آن بيشتر منتشر نشد (مهر ۱۳۰۶-بهمن ۱۳۰۷) خودشان آن را مجله فني و ادبي معرفي كرده اند. علم و هنر نتوانست حتي به پايه ايرانشهر برسد. از جمالزاده در سال هاي ۱۳۱۰ تا ۱۳۲۱ نوشته زيادي به چاپ نرسيد. در جريان هاي فرهنگي ايران در آن سال ها شركت بارزي نداشت، جز اينكه به عنوان عضو وابسته فرهنگستان ايران انتخاب شده بود. با وجود اين، همواره مي كوشيد مخاطبان فارسي زبان و هموطنان خود را داشته باشد. در زمان جشن هزاره فردوسي منحصراً يك مقاله به عنوان نه اندر نه آمد سه اند چهار ازاو در فردوسي نامه مهر( ۱۳۱۳)چاپ شد. در جشن هفتصد ساله تأليف گلستان سعدي، كتابچه اي به نام پند نامه سعدي منتشر كرد ( ۱۳۱۷) مقاله اي درباره كتاب ( مندرج در مجله تعليم و تربيت)، و مقاله اي در مجله موسيقي، و ترجمه قصه اي از آناتول فرانس در مجله مهر ( ۱۳۱۶) و ترجمه داستاني از اسكار وايلد در همان مجله( ۱۳۱۷) و چند مقاله در روزنامه كوشش، از جمله درباره كتاب زيبا نوشته محمد حجازي، حاصل آن دوره از نويسندگي اوست.مجله هاي تعليم  تربيت، مهر، موسيقي محل نشر نوشته هاي ادبي و فرهنگي او در آن دوره بوده است. جمالزاده، پس از شهريور ۱۳۲۰كه مجله هاي مختلف ماهانه ادبي در ايران تأسيس شد، در غالب آن ها مقاله نوشت و داستان منتشر كرد. در سخن، يغما، راهنماي كتاب، وحيد، ارمغان، هنر و مردم بيش از همه مقاله دارد. در مجله كاوه، كه محمد عاصمي در مونيخ به چاپ رسانيد نيز مقاله هاي زيادي منتشر كرده است. او نمي توانست و نمي خواست با هم وطنانش بي رابطه بماند. آن ها را كه در ژنو مي ديد (اعم از ادبا و فضلا و يا رجال سياسي) به ذوق و شوق ملاقات مي كرد و به صحبت با آنان مي نشست. با غالب آن ها كه در ايران اهل كتاب و قلم بودند مكاتبه مداوم داشت. هر كس به او نامه اي مي نوشت پاسخي به تفضيل دريافت مي كرد

مسعود رضایی بازدید : 167 دوشنبه 05 فروردین 1392 نظرات (0)

داستان چیست؟

داستان چشم انداز نویسنده را از زندگی به تصویر می کشد و افکار و اندیشه های او را به نمایش می گذارد . داستان همچنین نحوه برخورد نویسنده با زندگی و فلسفه زندگی او را مجسم می کند . در کتاب «فرهنگ اصطلاحات ادبی جهان » داستان چنین تعریف شده است: «داستان اصطلاح عامی است برای روایت یا شرح و روایت حوادث . در ادبیات داستانی عموما داستان در برگیرنده نمایش تلاش و کشمکشی است میان دو نیروی متضاد و یک هدف .» (1)

داستان هم از نظر شکل و یاختار و هم از نظر مضمون و موضوع با قصه (که از دیرباز در این ملک و بوم رایج بوده است و بیشتر جنبه غیر واقعی و خیالی داشتع تا جنبه واقعی و محسوس) اختلاف های اساسی دارد . بر خلاف قصه که طرح (پیرنگ) و حقیقت مانندی ندارد، داستان کوتاه اغلب دارای طرح منسجم و حقیقت مانندی است . داستان کوتاه معمولا دارای یک حادثه اصلی و یا مرکزی است که حوادث و وقایع دیگر برای تکمیل آن واقعه آورده می شوند . (2) این حادثه اصلی و مرکزی باید حقیقت مانندی داشته باشد و در نظر خواننده واقعی جلوه کند . از این رو بعضی معتقدند که داستان تشکیل شده است از یک «راست بزرگ » (که واقعه اصلی و مرکزی را شامل می شود که باید حقیقت مانندی داشته باشد و برای مخاطب باور پذیر باشد) به علاوه دروغ های کوچک (واقعه های فرعی و جانبی که از تخیلات نویسنده ناشی می شوند) که به کمک «راست بزرگ » می شتابند تا داستان را واقعی و مستدل جلوه دهند . مثلا پدر خانواده ای به سفرهای طولانی می رود . این رویداد یک واقعه مرکزی است و وقایع جانبی و فرعی دیگر که تکمیل کننده این واقعه مرکزی است به دید و برداشت نویسنده وابسته است و اینکه نویسنده چه مفهوم و هدفی را تخواهد در داستان خود دنبال کند .

داستان کوتاه در انواع ادبی دیگر از قبیل رمان و ... از انعطاف پذیری بیشتری هم در انتخاب موضوع و هم در انتخاب زمان و شخصیت ها برخوردار است . در نتیجه هر چه شناخت نویسنده از طبیعت خود و از اجتماعی که در آن زندگی می کند بیشتر باشد و اطلاعات و معلومات بیشتری داشته باشد می تواند بوسیله این شناخت الگوها و قالب های تازه ای بوجود آورد .

یکی از تعریف های که در خصوص داستان کوتاه ارائه شده است این است که «داستان کوتاه برشی است از زندگی » این تعریف بر بعضی از داستان ها قابل انطباق است . در این گونه داستان ها نویسنده دریچه ای به روی زندگی شخصیت داستانش گشود . و به خواننده امکان می دهد که از این دریچه به چشم انداز وقایع بنگرد . (3)

وظایف داستان

یکی از والاترین وظایف داستان ترویج فضیلت های اخلاقی و معنوی است و مبارزه با پلیدی ها، ناروایی ها و بی عدالتی ها . داستان نویس متعهد گر چه می داند داستان باید خواننده را سرگرم کند ولی هدف اصلی و نهایی اش تعلیم دادن است و آگاه کردن . از اسن رو می گویند ادبیات به طور عام و داستان به طور خاص نوعی تبلیغ است . داستان تاثیری بر اذهان خوانندگان می گذارد که ممکن است هیچ رساله تحقیقی، فلسفی و اخلاقی این قدرت را نداشته باشد . داستان نویس می تواند منظور واعظ، محقق و یا فیلسوف را با داستان هایش برآورد و فضیلت های اخلاقی و معنوی والایی را ترویج کند . مثلا ممکن است شخصیت اصلی داستانی فاقد هر نوع فضیلت معنوی و روحی باشد و کارهایش با هیچ یک از موازین اخلاقی نخواند . اما نویسنده می تواند جریان وقابع را طوری ارائه دهد که در پایان خواننده به این نتیجه برسد که «دلم نمی خواهد به جای او باشم » . همین آگاه کردن خواننده یکی از وظایف داستان است . بی جهت نیست که بعضی ها معتقدند که داستان باید به خواننده چیزی یاد بدهد و آگاهی او را گسترش دهد و تنها او را سرگرم نکند . داستان هایی که فاقد این خصوصیت هستند یعنی جنبه آموزندگی را اطلاعات دهندگی ندارند، داستان های ماندگاری نیستند .

در داستان به واقعیت هایی بر می خوریم که در زندگی با آن ها روبه رو هستیم . با خواندن و آگاه شدن از سرنوشت شخصیت های داستان ما در زندگی آگاه تر و معقول تر می شویم و اگر بخواهیم دست به کاری بزنیم عاقلانه تر عمل می کنیم . زیرا شخصیت های داستان بر اثر اعمالی که انجام می دهند به نتیجه ای می رسند که در آینده و در زندگی واقعی ممکن است ما به آن برسیم . بنابراین اعمال و سرنوشت این شخصیت ها می تواند ما را در زندگی راهنمایی و هدایت کند (4)

داستان در حکم آیینه ای است که تحولات روحی و معنوی انسان را درطول زمان در خود بازتاب می دهد . تا انسان وجود دارد و متحول است داستان نیز وجود خواهد داشت و تصویر او را در خود نشان خواهد داد .

شما از داستان همواره صدایی را می شنوید که داستان را برای شما مثل نقال های قدیمی نقل می کند . این نقل داستان به شیوه های مختلف صورت می گیرد . این شیوه های مختلف را در اصطلاح «زاویه دید» می گویند . نویسنده از طریق همین شیوه های نقل با داستان و شما ارتباط برقرار می کند و از طریق همین رابطه است که شما خبر می شوید که برای شخصیت ها در صحنه داستان حوادثی اتفاق می افتد . نظم و ترتیب این حوادث بر عهده طرح یا پیرنگ است . پیرنگ مواد و مصالح را میگیرد و آنها را براساس رابطه علت و معلولی تنظیم می کند و به آن آغاز، میانه و پایان می دهد تا «درونمایه » را مجسم کند یعنی فکر و معنای مسلطی که به داستان حاکم است .

اینها به اضافه چند عامل دیگر عناصر داستان را تشکیل می دهند . (5) (6)

برای آشنایی بیشتر شما با عناصر تشکیل دهنده یک داستان، این عناصر را بررسی می کنیم تا شما خوانندگان محترم با شناخت این عناصر و به کارگیری آنها به نوشتن داستان هایی بدون اشکال بپردازید . در پایان تمرین هایی داده می شود که شما می توانید آنها را انجام داده و برای دفتر ماهنامه ارسال کنید تا ما به نقد و بررسی آنها بپردازیم .

عناصر داستان

1 - پیرنگ (طرح)

کوتاه ترین تعریفی که برای پیرنگ (طرح) آورده اند واژه الگوست که خلاصه شده «الگوی حوادث » است اما حوادث به خودی خود پیرنگ را به وجود نمی آورد بلکه پیرنگ خط ارتباط میان حوادث را ایجاد می مند از این رو می توانیم بگوییم: پیرنگ (طرح) وابستگی میان حوادث یک داستان را به طور عقلانی تنظیم می کند . از این نظر پیرنگ فقط ترتیب و توالی وقایع نیست بلکه مجموعه سازمان یافته وقایع است . این مجموعه وقایع و حوادث با رابطه علت و معلولی به هم پیوند می خورد . در روزنامه ها ما فقط ذکر حوادث را می خوانیم اما اگر براساس همین حوادث داستانی نوشته شود باید علت روی دادن حوادث را بدانیم و از انگیزه آنها باخبر شویم . فقط ذکر حوادث داستان را خلق نمی کند . بنابراین ساختمان پیرنگ (طرح) براساس انگیزه وقایع گذاشته می شود و به همین دلیل حوادثی که در داستان رخ می دهد باید علت و انگیزه داشته باشد و به نتیجه منطقی برسد . (7)

در قصه ها که در گذشته نوشتن آنها معمول بوده حوادث با نظم و ترتیبی ابتدایی به هم مرتبط می شوند . پس قصه ها اغلب پیرنگی استوار و محکم ندارند و گاهی نقش عنصر پیرنگ در آنها به حداقل می رسد . حوادث پیاپی محور قصه قرار می گیرند بی آنکه این حوادث و وقایع از نظم معقول و قابل قبولی برخوردار باشند . (8)

فورستر در کتاب «جنبه های رمان پیرنگ (طرح) با چنین تعریف می کند: «طرح » نقل حوادث است با تکیه بر موجبیت و روابط علت و معلولی . مثلا سلطان مرد و پس از چندی ملکه از فرط اندوه درگذشت، طرح یا پیرنگ است . در اینجا توالی زنان حفظ شده و حس سببیت بر آن سایه افکنده است .» (9)

پس پیرنگ (طرح) همواره در پاسخ به «چرا» می آید . برای اینکه ببینید داستان ما طرح معقولی دارد، حوادث را با لفظ «چرا» سؤالی کنید . مثلا بگویید چرا ملکه مرد؟ از فرط اندوه درگذشت همسرش . اگر پاسخ شما معقول بود، پس داستان همواره باید انگیزه و علت داشته باشند و این انگیزه اساس کار هر داستان نویس است; زیرا هیچ عملی به خودی خود و بی دلیل اتفاق نمی افتد .

در شماره آینده با ساختار پیرنگ (طرح) آشنا می شوید .

تمرین

به اطراف خود نگاه کنید . هر روز در اطراف شما حوادث و وقایع گوناگونی رخ می دهد که رابطه علت و معلولی بین آنها حاکم است و می تواند پیرنگ (طرح) یک داستان باشد . به نوشتن 5 نمونه طرح که حوادث آن دارای رابطه علت و معلولی قوی است و توالی زنان در آن رعایت شده باشد، اقدام کنید . در اینجا به ذکر یک نمونه می پردازیم:

پیرمردی فوت می کند همسر پیرش که می بیند تنها مونس خود را از دست داده است، برای اینکه سربار فرزندانش نباشد، با پای خود به خانه سالمندان می رود .

این می تواند طرح یک داستان باشد . شما نیز با الهام از حوادث اطراف خود به نوشتن 5 طرح اقدام کنید و آنها را برای ما بفرستید تا در شماره های آینده به نقد و بررسی طرح های شما بپردازیم . منتظر آثار شما هستیم .

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    اثار کدام یک از نویسندگان را دوست دارید
    وبسایت نویسندگان (برای ورود به وبسایت هرکدام از نویسندگان بر روی عکس انها کلیک کنید)


    وبسایت صادق هدایت

    وبسایت محمد علی جمالزاده

    وبسایت صمد بهرنگی

    آمار سایت
  • کل مطالب : 12
  • کل نظرات : 6
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 12
  • آی پی امروز : 10
  • آی پی دیروز : 5
  • بازدید امروز : 21
  • باردید دیروز : 7
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 42
  • بازدید ماه : 150
  • بازدید سال : 734
  • بازدید کلی : 74,240