loading...
ادبیات داستانی معاصر
تبلیغات

دنیایی متفاوت ویژه دختران♥

مسعود رضایی بازدید : 159 سه شنبه 06 فروردین 1392 نظرات (0)

 


1302

  • «رباعيات خيام» : كتاب مستقل

1303

  • «زبان حال يك الاغ به وقت مرگ»: مجله وفا سال دوم شماره 6 صفحه 164 تا 168

  • «انسان و حيوان»: كتاب مستقل - انتشارات بروخيم

1305

  • «جادوگري در ايران»: La Magie en Perse : به فرانسه در مجلهفرانسوي لووال ديسيس Le Voile dIsis شماره 79 سال 31 چاپ پاريس

  • داستان «مرگ» در مجله ايرانشهر دوره چهارم شماره 11 چاپ برلن صفحه 680 تا 682

1306

  • «فوايد گياهخواري»: كتاب مستقل- چاپ برلين

1308

  • «زنده به گور»

  • «اسير فرانسوي»

1309

  • «پروين دختر ساسان»: كتاب مستقل- كتابخانه فردوسي

  • مجموعه «زنده به گور» مشتمل بر داستانهاي:
    زنده به گور
    اسير فرانسوي 
    داود گوژپشت
    مادلن
    آتش پرست
    آبجي خانم 
    مرده خورها
    آب زندگي

1310

  • «سايه مغول» در مجموعه انيران - مطبعه فرهومند

  • «كور و برادرش: ترجمه از آرتور شينسلر Arthur Schnitzler نويسنده اطريشي، مجله افسانه، دوره سوم، شماره 4 و 5

  • «كلاغ پير»: ترجمه از الكساندر لانژكيلاند Alexandre Lange Kiellandنويسنده نروژي، مجله افسانه، دوره 3، شماره 11، صفحه 1- 5

  • «تمشك تيغ دار»: ترجمه از آنتوان چخوف روسي Anton Pavlovitch Tchekhov ، مجله افسانه، دوره 3، شماره 23، صفحه 1 -51

  • «مرداب حبشه»: ترجمه از كاستن شراو نويسنده فرانسوي Gaston Cherau ، مجله افسانه، دوره 3، شماره 28

  • «درد دل ميرزا يداله»: مجله افسانه، دوره 3، جزوه 28، صفحه 1- 2 كه بعدا به نام داستان محلل چاپ شد

  • «مشاور مخصوص»: ترجمه از آنتوان چخوف، مجله افسانه، سال سوم، شماره 28

  • «حكايت با نتيجه»:  مجله افسانه، دوره 3، شماره 31، صفحه 2 -3

  • «شب هاي ورامين»: مجله افسانه، دوره سوم، شماره 32، صفحه 10 -15

  • «اوسانه: قطع جيبي» - نشريه آريان كوده

  • «جادوگري در ايران»: ترجمه از فرانسه، مجله جهان نو، سال دوم، شماره اول، صفحه 60 -80

1311

  • «اصفهان نصف جهان»: كتاب مستقل-كتابخانه خاور

  • مجموعه «سه قطره خون» مشتمل بر داستانهاي:
    سه قطره خون
    گرداب 
    داش آكل 
    آينه شكسته 
    طلب آمرزش 
    لاله
    صورتك ها
    چنگال ها
    محلل

  • «چطور ژاندارك دوشيزه اورلئان شده؟» مقدمه صادق هدايت به كتاب «دوشيزه اورلئان» اثر شيلر - ترجمه بزرگ علوي - صفحه الف تا خ

1312

  • مجموعه «سايه روشن» مشتمل بر داستانهاي:
    س.گ.ل.ل
    زني كه مردش را گم كرد
    عروسك پشت پرده
    آفرينگان 
    شب هاي ورامين 
    آخرين لبخند
    پدران آدم

  • «نيرنگستان»- كتاب مستقل

  • «مازيار»- كتاب مستقل با همكاري مجتبي مينوي

  • «علويه خانم»- كتاب مستقل

1313

  • «وغ وغ ساهاب»- كتاب مستقل با همكاري مسعود فرزاد

  • «ترانه هاي خيام»- كتاب مستقل - مطبعه روشنايي

  • «البعثه الاسلاميه في البلاد الافرنجيه» - كتاب مستقل

  • «شرط بندي» ترجمه از آنتوان چخوف در مجموعه گل هاي رنگارنگ

1315

  • «بوف كور» كتاب مستقل - چاپ پلي كپي شده

  • «كارنامه اردشير پاپكان» ترجمه از متون پهلوي ضمنا شامل « زند و هومن يسن» ترجمه از متون پهلوي

1318

  • «ترانه هاي عاميانه» - مجله موسيقي، سال اول، شماره هاي 6، صفحه 17 - 19. 4 و 7 صفحه 24 و 28.

  • «متل هاي فارسي» - مجله موسيقي، شماره 8

  • قصه هاي «آقاموشه»، «شنگول و منگول» - مجله موسيقي، سال اول، شماره 8

  • قصه «لچك كوچولوي قرمز» - مجله موسيقي، سال دوم، شماره 2

1319

  • «چايكووسكي» - مجله موسيقي، سال دوم، شماره 3، خردادماه، صفحه 25 - 32

  • «پيرامون لغت فرس اسدي» - مجله موسيقي، سال دوم، شماره 11 و 12، صفحه 31 - 36

  • «شيوه نوين در تحقيق ادبي» - مجله موسيقي، سال دوم، شماره 11 و 12، صفحه 19 - 30

  • «گجسته اباليش» - ترجمه از متن پهلوي

1320

  • «داستان ناز» در مجله موسيقي سال سوم شماره دوم، صفحه 38-30

  • «شيوه هاي نوين در شعر فارسي» در مجله سوم شماره 3، صفحه 22

  • «سنگ صبور» مجله موسيقي سال سوم، شماره 6 و 7، صفحه 18-13

1321

  • مجموعه «سگ ولگرد» شامل داستانهاي
    سگ ولگرد
    دن ژوان كرج
    بن بست
    كاتيا
    تخت ابونصر
    تجلي
    تاريكخانه
    ميهن پرست

  • «شهرستانهاي ايران»: ترجمه از متن پهلوي، مجله مهر، سال هشتم، شماره اول، صفحه 47 - 55، شماره دوم، صفحه 127 - 131 و شماره سوم،صفحه 168 - 175

  • داستان «آب زندگي»: انتشارات فرهنگ تهران

  • بخش هايي از «بوف كور»: مجله ايران

  • «بن بست»: چاپ فرانسه 1942 Limpasse

1322

  • «علويه خانم»: كتاب مستقل

  • «گزارش گمان شكن» - ترجمه از متن پهلوي

  • «يادگار جاماسب» - ترجمه از متن پهلوي، مجله سخن، سال اول، شماره 3،صفحه 161 - 167، شماره 4 و 5،صفحه 217- 220

  • ترجمه «گورستان زنان خيانتكار»: از آرتور كريستين سن خاورشناس دانماركي، مجله سخن، سال اول، شماره 7 و 8

  • «جلو قانون»: ترجمه از فرانتس كافكا Frantz Kafka در مجله سخن، شماره 11 و 12

  • «كارنامه اردشير پاپكان» - ترجمه از متن پهلوي

  • «چگونه نويسنده نشدم» - مجله سخن

1323

  • «آب زندگي» - روزنامه مردم

  • «اوراشيما» - قصه ژاپوني - ترجمه در مجله سخن، سال دوم، شماره اول، صفحه 43 - 45

  • نقد «بازرس»: اثر گوگول، ترجمه در مجله پيام نو، سال اول، صفحه 52

  • «ملا نصرالدين در بخارا»: مجله پيام نو،سال اول، شماره اول،صفحه 57

  • «زند و هومن يسن» - ترجمه از متن پهلوي

  • «ولنگاري» مجموعه داستانهاي:
    قضيه مرغ روح
    قضيه زير بته
    قضيه فرهنگستان
    قضيه دست بر قضا
    قضيه خر  دجال
    قضيه نمك تركي

1324

  • «حاجي آقا» - كتاب مستقل

  • نقد «خاموشي دريا»: اثر وركور - مجله سخن، سال دوم،شماره سوم،صفحه 227 - 228

  • «چند نكته درباره ويس و رامين» - مجله پيام نو،سال اول،شماره نهم،صفحه 15 - 19 و شماره 10، صفحه 18 - 26 - 31

  • «طلب آمرزش» - از كتاب سه قطره خون، مجله پيام نو، سال اول، شماره 12، صفحه 20 - 24

  • «شنگول و منگول»: مجله پيام نو،سال دوم، شماره سوم، صفحه 54 - 55

  • انتقاد بر ترجمه رساله «غفران» ابوالعلاء معري، مجله پيام نو، سال دوم، شماره 9، صفحه 64

  • «فلكلر يا فرهنگ توده» - مجله سخن،‌سال دوم، شماره 3، صفحه 179 – 184 و شماره 4، صفحه 339 – 342

  • «طرح كلي براي كاوش فلكلر يك منطقه» - مجله سخن، سال دوم، شماره 4، صفحه 265- 275

  • «شغال و عرب» - ترجمه فرانتس كافكا،‌مجله سخن،‌سال دوم، شماره 5، صفحه 349

  • «آمدن شاه بهرام ورجاوند» - ترجمه از متن پهلوي، مجله سخن، سال دوم، شماره 7، صفحه 540

  • «خط پهلوي و الفباي صوتي»- مجله سخن، سال دوم، شماره 8، صفحه 616 – 760 و شماره 9، صفحه 667- 671

  • «ديوار» - ترجمه از ژان پل سارتر Jean Paul Sartre نويسنده فرانسوي، مجله سخن، سال دوم، شماره 11 و 12، صفحه 833 – 847

  •  «سامپينگه» Sampingue به زبان فرانسه در ژورنال دوتهران

  • لوناتيك  Lunatique  - «هوسباز» - به زبان فرانسه در ژورنال دوتهران

1325

  • «افسانه آفرينش» - چاپ پاريس، آدرين مزون نو

  • «آبجي خانم» - از مجموعه زنده به گور، مجله پيام نو، سال دوم، شماره 6، ارديبهشت 1325، صفحه 31 – 36

  • «فردا» - مجله پيام نو، سال دوم، شماره 7 و 8، صفحه 54 – 64

  • ترجمه داستان «فردا» - به زبان فرانسه در ژورنال دوتهران

  • «گراكوش شكارچي» - ترجمه از فرانتس كافكا، مجله سخن،‌سال سوم، شماره 1، صفحه 48 – 52

  • «قصه كدو» - مجله سخن، دوره سوم، شماره 4

  • «ترجمه هنر ساساني در غرفه مدال ها» - اثر «ال مور گشترن»  در مجله سخن، سال سوم، شماره 5، صفحه 318 – 382

  • «بلبل سرگشته» در مجله سخن، سال سوم، شماره 6 و 7، صفحه 432 – 443

  • مقدمه كتاب «كارخانه مطلق سازي» نوشته كارل چابك، نويسنده چك اسلواكي، با ترجمه حسن قائميان

1327

  • «پيام كافكا» - مقدمه اي بر كتاب «گروه محكومين» فرانتس كافكا

  • «توپ مرواري» - كتاب مستقل

1329

  • «مسخ» - اثر فرانتس كافكا، ترجمه با همكاري حسن قائميان

1378

  • مجموعه «فرهنگ عاميانه مردم ايران» مشتمل بر بخش هاي:
    نيرنگستان
    ترانه ها، متل ها، اوسانه و غيره 
    تحقيقات صادق هدايت (چاپ براي بار اول)

1379

  • «انسان و حيوان» به انضمام مجله هاي صادق هدايت (چاپ براي بار اول)

  • «حسرتي، نگاهي و آهي» - آلبوم نفيس عكس هاي صادق هدايت به مناسبت نود و هشتمين سالگرد تولد صادق هدايت با ترجمه انگليسي (28 بهمن 1281)

1380

  • آلبوم«از مرز انزوا» آلبوم نفيس كارت پستال هاي صادق هدايت - نشر چشمه ‏، نشر ديد

1381

  • «36روز با صادق هدايت » نشر سالي

1382

  • « نيمه پنهان سرگذشت صادق هدايت» نشر ورجاوند

1383

  • « ياد هدايت 81 » مجموعه داستان هاي مسابقه سال 1381 صادق هدايت - نشر ورجاوند

 
مسعود رضایی بازدید : 75 سه شنبه 06 فروردین 1392 نظرات (0)

صادق هدايت در سه شنبه 28 بهمن ماه 1281 در خانه پدري در تهران تولد يافت. پدرش هدايت قلي خان هدايت (اعتضادالملك)‌ فرزند جعفرقلي خان هدايت(نيرالملك) و مادرش خانم عذري- زيورالملك هدايت دختر حسين قلي خان مخبرالدوله دوم بود. پدر و مادر صادق از تبار رضا قلي خان هدايت يكي از معروفترين نويسندگان، شعرا و مورخان قرن سيزدهم ايران ميباشد كه خود از بازماندگان كمال خجندي بوده است. او در سال 1287 وارد دوره ابتدايي در مدرسه علميه تهران شد و پس از اتمام اين دوره تحصيلي در سال 1293 دوره متوسطه را در دبيرستان دارالفنون آغاز كرد. در سال 1295 ناراحتي چشم براي او پيش آمد كه در نتيجه در تحصيل او وقفه اي حاصل شد ولي در سال 1296 تحصيلات خود را در مدرسه سن لويي تهران ادامه داد كه از همين جا با زبان و ادبيات فرانسه آشنايي پيدا كرد.

در سال 1304 صادق هدايت دوره تحصيلات متوسطه خود را به پايان برد و در سال 1305 همراه عده اي از ديگر دانشجويان ايراني براي تحصيل به بلژيك اعزام گرديد. او ابتدا در بندر (گان) در بلژيك در دانشگاه اين شهر به تحصيل پرداخت ولي از آب و هواي آن شهر و وضع تحصيل خود اظهار نارضايتي مي كرد تا بالاخره او را به پاريس در فرانسه براي ادامه تحصيل منتقل كردند. صادق هدايت در سال 1307 براي اولين بار دست به خودكشي زد و در ساموا حوالي پاريس عزم كرد خود را در رودخانه مارن غرق كند ولي قايقي سررسيد و او را نجات دادند. سرانجام در سال 1309 او به تهران مراجعت كرد و در همين سال در بانك ملي ايران استخدام شد. در اين ايام گروه ربعه شكل گرفت كه عبارت بودند از: بزرگ علوي، مسعود فرزاد، مجتبي مينوي و صادق هدايت. در سال 1311 به اصفهان مسافرت كرد در همين سال از بانك ملي استعفا داده و در اداره كل تجارت مشغول كار شد.

در سال 1312 سفري به شيراز كرد و مدتي در خانه عمويش دكتر كريم هدايت اقامت داشت. در سال 1313 از اداره كل تجارت استعفا داد و در وزارت امور خارجه اشتغال يافت. در سال 1314 از وزارت امور خارجه استعفا داد. در همين سال به تامينات در نظميه تهران احضار و به علت مطالبي كه در كتاب وغ وغ ساهاب درج شده بود مورد بازجويي و اتهام قرار گرفت. در سال 1315 در شركت سهامي كل ساختمان مشغول به كار شد. در همين سال عازم هند شد و تحت نظر محقق و استاد هندي بهرام گور انكل ساريا زبان پهلوي را فرا گرفت. در سال 1316 به تهران مراجعت كرد و مجددا در بانك ملي ايران مشغول به كار شد. در سال 1317 از بانك ملي ايران مجددا استعفا داد و در اداره موسيقي كشور به كار پرداخت و ضمنا همكاري با مجله موسيقي را آغاز كرد و در سال 1319 در دانشكده هنرهاي زيبا با سمت مترجم به كار مشغول شد.

در سال 1322 همكاري با مجله سخن را آغاز كرد. در سال 1324 بر اساس دعوت دانشگاه دولتي آسياي ميانه در ازبكستان عازم تاشكند شد. ضمنا همكاري با مجله پيام نور را آغاز كرد و در همين سال مراسم بزرگداشت صادق هدايت در انجمن فرهنگي ايران و شوروي برگزار شد. در سال 1328 براي شركت در كنگره جهاني هواداران صلح از او دعوت به عمل آمد ولي به دليل مشكلات اداري نتوانست در كنگره حاضر شود. در سال 1329 عازم پاريس شد و در 19 فروردين 1330 در همين شهر بوسيله گاز دست به خودكشي زد. او 48 سال داشت كه خود را از رنج زندگي رهانيد و مزار او در گورستان پرلاشز در پاريس قرار دارد. او تمام مدت عمر كوتاه خود را در خانه پدري زندگي كرد.

 

منبع:http://sadegh-hedayat.com

 

مسعود رضایی بازدید : 874 دوشنبه 05 فروردین 1392 نظرات (0)

بررسی واژه های نمادین و کلیدی در بوف کور

 
واژه ی نیلوفر:         

 
نخستین بار ،در همان آغاز قصه ،در شمار عناصر نقش قلمدان،ظاهر می شود.دختری که به پیر مرد گل نیلوفر تعارف می کند سپس در روز سیزده بدر با ورود عمو از روزنه پستو ،صحرای پشت اتاق ،فرشته را می بیند که در برابر پیرمرد ایستاده و گل نیلوفر کبود به او تعارف می کند.او می گوید این گل ،یک گل معمولی نیست وقتی سوار کالسکه ی نعشکشکالبد بی جان فرشته را به گورستان   می برد.می بیند که از لای بناهای ویران هندسی نیلوفر کبود روییده است و از در و دیوارخانه ها بالا می رود و هنگامی هم که به گورستان می رسد مشاهده می کند که روی زمین پوشیده از بوته های نیلوفر کبود بی بو است اینجا باز صفت دیگری به گل افزوده شده است .پس از دفن اندام تکه تکه شده ی دختر ،روی گور او خاک می ریزد و روی خاک گور بوته های گل نیلوفر می کارد.پس نیلوفر کبود ،گل گورستان و از این رهگذر نماد مرگ است .هدایت در نقد ویس و رامین ،رنگ کبود را نشانه ی ماتم در دوره ی ساسانیان اعلام می کند .در بوف کور نیلوفر فقط نشانه ی مرگ آدم ها  نیست .از نیستی و زوال هر موجودی خبر می دهد .راوی هنگام بازگشت از شاه عبد العظیم ،درختان را می بیند که دسته دسته از پی همدیگر فرار می کنند انگار می ترسند«به نظر می رسد ساقه ی نیلوفر به پای آنها می پیچد»از این پس نماد گسترش بیشترش پیدا می کند.

راوی به چشم دل می بیند که در خانه های ویرانی که با خشت های وزین ساخته شده اند،مردمی زندگی می کردند که اکنون استخوان های آنها پوسیده است و شاید ذرات قسمت های مختلف تن انها در گل های نیلوفر کبود زندگی می کنند.به این ترتیب گل نیلوفر کبود دلالتگر گذشته ی بر باد رفته می شود که این مسئله در بوف کور مطرح شد و ریشه ی خیامی خود را بروز می دهد:

 

هر سبزه که بر کنار جویی رسته است           گویی ز لب فرشته خویی رسته است

پا بر سر سبزه تا به خواری ننهی                     که این سبزه ز خاک لاله رویی رسته است

 

اگر از نقش نمادین نیلوفر بهره برداری عینی تری شود این گل ،فقط گل گورستان نیست ،استعاره ای برای مردمی دل مرده و فاقد جنب و جوش اجتماعی است وقتی بازار بناهای عجیب هندسی یاد می شود دیگر سخن از گذشته ی دور تاریخی نیست بلکه صحبت از شهر نا شناسی است که بر آن خاک مرده پاشیده اند.این خانه ها،خانه های تهران در دوره ی جوانی هدایت است . به بار سیاسی این جمله توجه کنید:به نظرم می آمد که در یک شهر ناشناس حرکت می کردم.این خانه ها، خانه های تهران در دوره جوانی بریده، بریده با دریچه های متروک سیاه اطراف من بود .مثل این بود که هرگز بک جنبنده نمی توانست در آنها مسکن داشته باشد .پس گل نیلوفر کبود همان گل سفید قصه سام پینگه است که در روزگاری دیوارهای تخت جمشید را می آراست اکنون با دید تار نویسنده کبوده وبی بو و بی خاصیت گشته به همین جهت نماد مرگ است و زینت دره گل مرگی.

 
واژه فرشته:

 
آنجا که گفتیم عاشق تیره روز بی نصیب از پستوی خانه به بیرون نگاه میکند و دیگر آن لحظه را نمی بیند پس از دوماه و چهار روز شبی عاشق دلخسته معشوق را دم در خانه خود میبند دختر به درون خانه می آید، وارد اتاق می شود و روی تخت او دراز  میکشد ولی پیکری سردو بی جان دارد بدین ترتیب گزارش گر با نگاه کردن به چشمهای فرشته کام می گیرد.کام گیری از مرده ، رابطه عادی نیست از سوی دیگر معشوق، معمولی نیست.یعنی نه معشوق و نه ارتباط عاشق و معشوق.اگر معشوق آب به صورت بزند صورتش پژمرده می شود، اگر با انگشتان ظریفش گل بچیند، انگشتش مثل برگ گل پژمرده می شود. فروغ دیدگانش ماوراء طبیعی است اصلا نه خود او ونه زیبائیش معمولی نیست.آبی که او گیسوان بلندش را با آن می شوید باید از چشمه ای منحصر به فرد باشد لباس او ابریشمی است اما دستهای آدمی آن را ندوخته. عاشق میترسد چیزی بگوید چون  گوش حساس دلدار باید به یک موسیقی دور آسمانی و ملایم عادت داشته باشد. شگفت انگیز تر از همه اینها، نگاه آدم معمولی معشوق را پژمرده می کند پس باید مطمئن بود که این همه تاکید بر غیر عادی بودن معشوق، عشق به معنای مترداف واژه را منتفی می کند و پای زنی د رمیان نیست. هدایت دو تعریف از عشق بیان میکند.

عشق چیست؟

برای رجاله ها یک هرزه گی و یک ولنگاری موقتی است عشق رجاله ها را باید در تصنیفهای هرزه که در عالم مستی وهوشیاری تکرار می کنند پیدا کرد.

عشق از دیدگاه هدایت:

« ولی عشق نسبت به او برای من چیز دیگری بود چشمان ترکمنی افسونگر، لبهای نیمه باز، صدای خفه و آرام اثیری ...» برای نویسنده پر از یادگارهای دور و دردناک است.او درهمه اینها چیزی را       می جوید که از آن او بود و او از آن محروم بود.

مختصرا آنکه عشق برای او ابدیت است « برای من ابدیت عبارت بود از اینکه کنار نهر سورن با آن لکاته سرمامک بازی کنم و فقط یک لحظه چشمانم را ببندم و سرم را در دامن او پنهان کنم.» چشمان ترکمنی نخستین خاستگاه اوست، ظاهرا دختر اثیری دردوره ای زندگی می کند که اقوام آریائی از سرزمین اصلی خود یعنی آسیای میانه به سوی هند کوچ کرده، پس از سده ها از همدیگر جدا شده و هر گروهی به سویی رفته اند.شباهت این دختر به بوگام داسی مؤید این ادعاست.بالاخره شهر باستانی ری صحنه این وقایع است بنابراین معشوق هدایت «ایران دوره ماد یا به طور کلی ایران باستان است» به همین دلیل در غالب زن نشان داده شده است چون ایران یک نام زنانه است و ایرانیان میهن دوست به دختر خود نام ایران می بخشند.اگر به نقشه ایران نظری بیافکنید در شمالی ترین نقطه آن لبهای نیمه باز دریای خزر راخواهید دید. آب دریای مازندران، عین طعم لبهای فرشته گس است و مزه ته خیار دارد.منظور هدایت از لب ، لب دریاست.

من چو لب گویم لب دریابود                            من چو لا گویم مراد الا بود«حضرت مولانا»

 
گلدان راغه:

 
در واقع کوزه ای لعابی است که از روزگار آبادانی شهر قدیم ری حکایتها دارد.راغه صفت نسبی ری است.در بخش نخست وقتی گورکن تن فرشته را به خاک می سپارد، یک گلدان راغه پیدا می کند حیف که گورکن مرده خود قدر این گوهر قیمتی را نمی داند.دستمال چرکی روی آن می اندازد و آنرا به رایگان می بخشد«اصلا قابلی نداره،من این کوزه رابه تو میدم» در صورتی که برای راوی که با اندیشه خیامی خوگر است کوزه خاک پدران ما و یادگار گرانبهای نیاکان ماست.گلدان از زور سنگینی به سینه او فشار می آورد چرا که وزن گلدان سنگینی همان خاطرات گذشته دور و دردناک را دارد.این خاک، خاک کسانی است که پیش از ما بوده اند و بعد هم از خاک ما کوزه خواهند کرد.

 
هرذره که برروی زمینی بودست           خورشیدرخی، زهره جبینی بودست

گرد از رخ آستین به آزرم افشان            کان هم رخ خوب نازنینی بودست«خیام»

 

کوزه لعاب شفاف قدیمی بنفش داشت که به رنگ زنبور طلائی خورد شده در آمده بود و حاشیه ای از نیلوفر کبود رنگ داشت، نیلوفر کبود چنان که دیدیم نشانه فنای این تمدن باستانی است. زنبور طلائی خورد شده چه حکایت دارد؟ راوی وقتی کار دفن دختر اثیری را به پایان می رساند آن رادور سر خود می بیند.پس از کشتن لکاته بازاین دو زنبور را میبیند یعنی زنبورهای طلائی در دو صحنه مشابه پس از مرگ فرشته و لکاته ظاهر می شوند، و برای تقویت بار نماد با کرم و لکه خون همراه هستند. از سوی دیگر گزارشگر چشم فرشته و لکاته را هدف قرار می دهد بار اول به نقاشی آن        می پردازد و بار دوم با گزلیک آنرا در می آورد.

هنگام نقاشی نمی تواند چشمها را روی کاغذ بیاورد«رنگ رخساره خبر می دهداز سر ضمیر» چشمها آئینه روح اند و احساسات مردم در چشم آنها خوانده می شود.

زنبور استعاره ای برای روح است که به هنگام مرگ لاشه بی جان را ترک می کند. کار زنبور چیست؟ گلها را بمکد و عسل  تحویل دهد که این عسل همان گلدان راغه چکیده هنر آریائی وزنبور طلائی نمودار این روح زرین است وچون آن تمدن وروح خرد شده، زنبور هم خرد شده است.

 
بوگام داسی :

 
بوگام داسی نه تنها در برابر بت بزرگ خوش رقصی می کند بلکه بانگ خودفروشی هم می کند.هدایت، این تمثیل را با زندگی خود تطبیق می دهد. آیا همه این افسانه مربوط به زندگی من نیست؟ تصوری که او ازهند مادر دارد غرور انگیز نیست راوی با لحنی تحقیر آمیز می گوید یک بوگام داسی چه چیزی بهتر از اکسیر مرگ می تواند برای بچه اش به یادگار بگذارد. این بار موروثی یعنی میراث هند مادر است که هدایت آن را در همه آثار خود زهر می خواند ولکاته هم مولوداین گذشته تاریخی است.این از سابقه مادر، این هم از پدر که معلوم نیست پدرش است یا عمویش.هدایت به خاستگاه باستانی هند وایران نظر دارد.

 
پیرمرد قوزی

 
همان پیر روزگار یا به زبان فلسفی دهر است که به زبان عامه مردم چرخ فلک گفته می شود.

1-     این پیرمرد بر اثر سالخوردگی قوزی است

2-  پیرمرد زیر سایه درخت سرو نشسته است که سرو نماد یار موزون بلند بالاست و از سوی دیگر سرسبز و ماندگار است.

هر درختی را کمالی است وزوالی، گاهی پربرگ و گاهی پژمرده اما سرو همیشه سرسبز است.بنابراین نماد خلود و لایزالی است.بنابراین راوی از کوتاهی عمر می نالد و می گوید اگر آنجا را پیدا می کردم و اگر می توانستم زیر آن درخت سرو بنشینم حتما در زندگی من آرامشی تولید می شد.

 
جوی یا رود:

 
فیلسوفان یونان باستان، رود روان را نمودار لحظه های گذران زندگی آدمی می دانستند.و میگفتند هرگز نمی توان در رودی دو بار شنا کرد.چون هم آن آب رفته و هم آن دقائق عمر.پس تفاوت فرشته ایران با پیرمرد دهر در کوتاهی عمر و لایزالی آن است.اما چرا فرشته به پیر روزگار گل نیلوفر کبود تعارف می کند؟ فرشته ایران که در این سوی جوی مانده و از جاودانگی دلخواه محروم است این دگرگونی را پیامد گردش دوران می داند.گل نیلوفر کبود گل مرگ را به پیر روزگار تعارف می کند و به این ترتیب آرزوی نابودی چرخ فلک را در سر می پرورد.

 

درصحنه پشت اتاق، عناصر دیگری چون پستوی تاریک، چارپایه، روزنه عاری از دلالت نمادی نیستند.چنانکه دیدیم همه این کشف و شهود در یک لحظه ، در حالت برزخ بین خواب و بیداری جلوه کرد.پستوی تاریک بخش ناآگاه روان، وجدان غافل و حافظه تاریخی اوست.او ابتدا چراغ دانش را روشن می  کند واز چارپایه که دلالت گر اطلاعات محدود او از ایران باستان است بالا میرود آنگاه از روزنه تنگ زبان پهلوی که تازه فرا گرفته است ایران باستان را به صورت یک فرشته می بیند.

 

 

 

برگرفته از

1-     صادق هدایت و هراس از مرگ،دکتر محمد صنعتی

2-     تأویل بوف کور،محمد غیاثی

مسعود رضایی بازدید : 120 دوشنبه 05 فروردین 1392 نظرات (0)

لیست پنجاه داستان کوتاه برگزیده:توصیه میکنم حتماً بخونید البته به خود منم توصیه شده که بخونم و دارم میخونم
****
***
**
*


1-سه قطره خون - صادق هدایت

2- فارسی شکر است - محمد علی جمالزاده

3.عالی جناب - جعفر مدرس صادقی

4.انار بانو و پسرهایش - گلی ترقی

5.آینه - محمود دولت آبادی

6.از میان شیشه، از میان مه - علی خدایی

7.بفرینه - علی اشرف درویشیان

8.باله دریاچه قو - بهنام دیانی

9.چتر و گربه و دیوار باریک - رضا قاسمی

10.چرا دریا توفانی شده بود - صادق چوبک

11.گدا - غلامحسین ساعدی

12.گیله مرد - بزرگ علوی

13.هفت خاج رستم - یار علی پور مقدم

14.حاج بارک الله - مهین بهرامی

15.جشن فرخنده - جلال آل احمد

16.قفس - صادق چوبک

17.جزیره - غزاله علیزاده

18.کلاغ هندی - فرشته مولوی

19.کمربند صاعقه - پرویز دوایی

20.ما فقط از آینده می ترسیم - منیرو روانی پور

21.ماهی و جفتش - ابراهیم گلستان

22.من و احمد میرعلایی و قهقه خنده - اکبر سردوزامی

23.مرغدانی - محمد محمدعلی

24مونس و مردخای - رضا جولایی


25.آغا سلطان کرمانشاهی - مهشید امیرشاهی

26.پردیس - فرخنده آقایی

27.رمی - عباس معروفی

28.سنگ سیاه - محمدرضا صفدری

29.سراسر حادثه - بهرام صادقی

30.شهر کوچک ما - احمد محمود

31.شرق بنفشه - شهریار مندنی پور

32.حلزون شکن عدم - شهریار مندنی پور

33.داستان تفریق خاک - ابو تراب خسروی

34.در تابوتی از هیچ روی شانه های هیچ کس - امین فقیری

35.در یکی از همین تابستان ها - امیر حسن چهل تن

36.خاطرات یک لنگه کفش - احمد اکبر پور

37.من و عینکم - رسول پرویزی

38.یک داستان عاشقانه - مدیا کاشیگر

39.یک شب شورانگیز - منیرو روانی پور

40.ویلان الدوله - محمد علی جمالزاده

41.داستان گناه - جلال آل احمد

42.آناناس - فرخنده آقایی

43.جمعه ها - شیوا ارسطویی

44.داستان لکه ها - زویا پیرزاد

45.ما هشت نفربودیم با رویاهای بزرگ! - شیدا محمدی

46.طاقوت و یاقوت هر زن بودند - الهه عروضی و ...

47.بانو بی سگ ملوس - فرشته مولوی

48.داستان انصاف - صادق چوبک

49.آتش زردشت - هوشنگ گلشیری

50.چنـار - هوشنگ گلشیری

مسعود رضایی بازدید : 1212 دوشنبه 05 فروردین 1392 نظرات (0)
آشنائی با حافظ

نویسنده: محمد علی جمالزاده
مصحح: علی دهباشی
چاپ اول: 1379شمسی
تعداد صفحه: 214

محمد على جمالزاده در این نوشتار كه در يازده فصل فراهم آمده به بررسی مباحثى در احوال و اشعار حافظ كه با استناد گوناگون به ديوان تحرير شده است،پرداخته است.

گنج شایگان

نویسنده: محمد علی جمالزاده
مصحح: ------
چاپ اول: 1376شمسی
تعداد صفحه: 220

گنج شایگان نخستین تاریخ اقتصادی ایران در دوره قاجاری است که به زبان فارسی و به قلم یک ایرانی به هنگام نخستین جنگ جهانی تالیف شد ودر برلن به چاپ رسید،این تالیف به مناسبت اهمیت و تازگی آن در همان آغازانتشار شهرت گرفت و چون نایاب شده بود،به پیشنهاد و اهتمام استاد فاضل آقای دکتر جواد شیخ الاسلامی تجدید چاپی از آن در سال 1362 ( توسط کتاب تهران ) انجام گرفت.

کشکول جمالی

نویسنده: محمد علی جمالزاده
مصحح: ----
چاپ اول: ----
تعداد صفحه: ----

 

یکی بودیکی نبود

نویسنده: محمد علی جمالزاده
مصحح: علی دهباشی
چاپ اول: ----
تعداد صفحه: 246

در دیباچه این اثر جمالزاده نخست به علت عقب ماندگی ادبی ایران اشاره می کند آنگاه نکاتی را در باب رمان و فواید تبلیغی و تعلیمی آن روشن می سازد فارسی شکر است،درد دل ملا قربانعلی،بیله دیگ بیله چغندر و ویلان الدوله داستانهای این مجموعه هستند.

قلتش دیوان

نویسنده: محمد علی جمالزاده
مصحح: علی دهباشی
چاپ اول: ----
تعداد صفحه: 241

این داستان که در 6 بخش نوشته شده،حدیث ناکامی حاج شیخ مشروطه خواه در مصاف با شخصیتی به نام قلتش دیوان است.حوادث داستان در اواخر دوره قاجار روی می دهد حاج شیخ چهره محبوب داستان مشروطه خواهی شریف است که درزمانه ای که فرصت طلبان جای انقلابیون شریف را گرفته اند و روزنامه های هوچی کار چرخان ماجرای سیاسی شده اند،کنج عزلت گرفته است...

قصه نویسی

نویسنده: محمد علی جمالزاده
مصحح: علی دهباشی
چاپ اول: ----
تعداد صفحه: 614

علی دهباشی از میان مقالات متنوع محمد علی جمالزاده آنچه مربوط به داستان نویسی بوده،در این مجموعه گرد آورده است.در واقع آرا و عقاید جمالزاده در این کتاب به طبع رسیده است.

تاریخ روابط روس و ایران

نویسنده: محمد علی جمالزاده
مصحح: ----
چاپ اول: 1372شمسی
تعداد صفحه: 250

تاریخ روابط روس و ایران تالیفی است مبتنی بر اهم مراجع،مصادر عصری و همچنين مأخوذ از تحقيقاتي كه كه اروپاييان تا سال 1925 نوشته اند. افسوس كه جمالزاده موفق به اتمام آن نشد.اين كتاب به توصيه كميته مليون ايران، زماني كه در حال مبارزه با نفوذ و حضور روس در ايران بودند( جنگ بين المللي اول) تأليف و به تدريج ضميمه مجله کاوه چاپ و منتشر می شد.

هفت کشور

نویسنده: محمد علی جمالزاده
مصحح: علی دهباشی
چاپ اول: 1380شمسی
تعداد صفحه: 272

هفت کشور ترجمه هفت داستان از نویسندگان خارجی است که جمالزاده آنها را با این عناوین به فارسی بر گردانده است: /راز حقیقت/آناتول فرانس،یک نفر آدم چقدر خاک لازم دارد/لئون تولستوی،قصه رجبعلی آناتول فرانس،قهوه خانه شهر سورات/برنارد دو سن پیر،زندانی/ویلیام سن مارو آکل و ماکول/آنتوان چخوف و آخرین درس/آلفونس دوده.

هزار بیشه

نویسنده: محمد علی جمالزاده
مصحح: ----
چاپ اول: ----
تعداد صفحه: ----

 

آزادی و حیثیت انسانی

نویسنده: محمد علی جمالزاده
مصحح: ----
چاپ اول: ----
تعداد صفحه: ----

کتاب آزادی و حیثیت انسانی محتوی است بر مطالب اندیشه ورانه که یکصد سال پیش دامنه بحث آن در میان روشنفکران سابقه یافته بود.نام کتاب به روشنی گویای مضامین دل انگیز فکری و فلسفی آن است.

قنبر علی

نویسنده: محمد علی جمالزاده
مصحح: ----
چاپ اول: 1382شمسی
تعداد صفحه: 316

این کتاب ترجمه اثری از آرتور کنت دو گوبینو می باشد،جمالزاده در مقدمه ترجمه قنبر علی مینویسد:  « در ترجمه قنبر علي گاهي زينت دادن متن اصلي را بر خود مجاز و مستحب دانسته از آن چيزي نکاسته ولي بر شاخ و برگ آن مبلغي افزوده است. چيزي که هم هست تخطي و تجاوز ازروح و مغز داستان را بر خود حرام ساخته تنها در حشو و زوايد تصرفاتي به عمل آورده است.

تلخ و شیرین

نویسنده: محمد علی جمالزاده
مصحح: علی دهباشی
چاپ اول: ----
تعداد صفحه: 306

یک روز در رستم آباد شمیران، حق و ناحق،درویش مومیائی یا مصیبت هوش و تلخکامی سرگذشت اولاد بشر، خواستگاری، آتش زیر خاکستر و پیشوا مجموعه قصه هائی است که در مجموعه تلخ و شیرین توسط محمد علی جمالزاده گرد آورده شده است.
 

تعداد صفحات : 3

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    اثار کدام یک از نویسندگان را دوست دارید
    وبسایت نویسندگان (برای ورود به وبسایت هرکدام از نویسندگان بر روی عکس انها کلیک کنید)


    وبسایت صادق هدایت

    وبسایت محمد علی جمالزاده

    وبسایت صمد بهرنگی

    آمار سایت
  • کل مطالب : 12
  • کل نظرات : 6
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 12
  • آی پی امروز : 14
  • آی پی دیروز : 5
  • بازدید امروز : 29
  • باردید دیروز : 7
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 50
  • بازدید ماه : 158
  • بازدید سال : 742
  • بازدید کلی : 74,248